آگهی

لویی آرنو، یکی از شهروندان فرانسوی زندانی که پس از دو سال حبس در زندان اوین در تاریخ دوازدهم ژوئن ۲۰۲۴ (۲۳ خرداد ۱۴۰۳) آزاد شد، مهمان یان بارتس در برنامه «کوتیدین» بود تا درباره شرایط بازداشت خود در ایران بگوید.

او در این گفت‌وگو که سوم آوریل از شبکه تلویزیونی «تِ‌اِف۱» پخش شد، از آنچه «دیپلماسی گروگان‌گیری» خواند، سخن گفت و به دشواری‌های فرانسه در تلاش برای آزادسازی شهروندانش اشاره کرد.

وی در این مصاحبه گفت که «یک مشاور بودم. جوان سی‌ساله‌ای که در جست‌وجوی معنا بود و تصمیم گرفت یک سفر دور دنیا انجام دهد، چیزی که خیلی هم رایج است. من سفرم را از راه زمین و دریا آغاز کردم. مسیرم را از ایتالیا آغاز کردم، بعد از یونان، ترکیه، ارمنستان، گرجستان گذشتم… و در نهایت در اوایل سپتامبر ۲۰۲۲ وارد ایران شدم.»

یورونیوز فارسی را در ایکس دنبال کنید

آقای آرنو در پاسخ به این سوال که پیش از سفر به ایران چه می‌دانستید گفت که «خب، ایران کشوری مثل بقیه کشورها نیست، اما وقتی که توصیه‌های وزارت امور خارجه را با دقت می‌خوانید، این‌طور به نظر می‌رسد که اگر احتیاط کنید، مشکلی پیش نخواهد آمد. اما واقعیت این‌طور نبود.»

در ادامه به بخش‌هایی از این مصاحبه می‌پردازیم.

چرا شما را بازداشت کردند؟ و کی این اتفاق افتاد؟

ما حدود نیمه‌شب بازداشت شدیم. در حال جشن گرفتن تولد آلسیا بودیم. من با چند نفر دیگر از اروپایی‌های اهل ایتالیا و لهستان بودم. قرار بود روزمان را با بازی «اسکیپ روم» (اتاق فرار) به پایان برسانیم.

ولی وقتی به جلوی در محل [اقامتمان] رسیدیم، ماموران اطلاعاتی آنجا بودند. البته طبیعی است که خودشان را معرفی نکردند. هیچ نشانه‌ای همراهشان نبود، نه بازوبند، نه نشان رسمی، هیچ چیز. حتی نمی‌دانستیم دقیقا چه کسانی هستند. فقط دوربین داشتند. واضح بود که می‌خواهند همه چیز را ثبت کنند.

در آن لحظه، من فکر کردم شاید دزدیده شده‌ام. تا وقتی که ما را به زندان اوین بردند. آنجا بود که فهمیدم این یک عملیات رسمی است، نه یک آدم‌ربایی معمولی.

ما را به بند ۲۰۹ بردند. این ساختمان متعلق به اطلاعات ایران است و واقعا همه در ایران آن را می‌شناسند، همه از آن می‌ترسند و به نوعی به آن «آشیانه شیطان» گفته می‌شود. سلول‌های معمولی آن حدود هشت تا نه متر مربع مساحت دارند که هیچ پنجره‌ای ندارند. چراغ‌ها به طور دائم روشن هستند، بیست و چهار ساعت شبانه‌روز. این نورها به صورت لامپ‌های نئونی بسیار قدرتمند در سراسر اتاق در گوشه‌ها نصب شده‌اند و به طور مداوم شما را دچار اشکال می‌کنند.

تفاوت این بند در این است که داخل آن هیچ چیزی نیست، نه کتاب، نه تلویزیون، نه مبلمان، نه تخت. شما روی زمین می‌خوابید، غذا می‌خورید و زندگی می‌کنید.

چه چیزی می‌خورید؟

آنچه می‌خورید مهم نیست، بلکه مقدار آن مهم است که واقعا فقط به اندازه‌ای است که شما را در حالت زنده نگه دارد و برای حفظ حالت دائمی نارضایتی که می‌خواهند شما را در آن فرو ببرند، کافی است.

در بعضی از سلول‌ها، شما یک سرویس بهداشتی دارید، اما در بعضی دیگر هیچ چیزی نیست و در این صورت، برای حمام رفتن شما را یک بار در هفته یا شاید دو بار در هفته می‌برند.

آیا در روزهای اول با شما صحبت می‌کنند؟ آیا به شما می‌گویند چرا آنجا هستید؟

در واقع از ابتدا، یک سری بازجویی‌ها شروع می‌شود و هدف اصلی این روند همین است. همه چیز به گونه‌ای تنظیم شده که یک شکنجه روانی باشد تا شما را بشکنند و وادارتان کنند تا چیزی را که قرار است از شما اعتراف کنند، بگویید. و در مورد من و دوستانم، این بود که به شرکت در تظاهراتی که اصلا در آن شرکت نکرده بودیم، متهم شدیم.

پس باید بگویم که دوست ایتالیایی و دوست لهستانی که قبلاً در عکس دیدیم، پس از چند روز آزاد شدند، درست است؟

آگهی

بله، درست است. توماس، پس از ۶ روز آزاد شد. آلسیا پس از چهل و پنج روز آزاد می‌شود. من تقریباً دو سال.

پس چرابا  فرانسوی‌ها متفاوت رفتار می‌شوند؟

در حقیقت، هدف اصلی بازداشت ما، مشروعیت بخشیدن به، یا به نوعی تقویت این خیال توطئه غربی است که در آن به نظر می‌رسد فرانسه در کنار ایالات متحده و بریتانیا نقش خاصی دارد. و همچنین از نظر دیپلماتیک، فرانسه یک بازیگر نسبتا مهم است و بنابراین داشتن یک فرانسوی بیشتر از یک لهستانی مفید است.

این یعنی یک گروگان دولتی، در واقع کسی است که همینجوری توسط یک دولت یا حکومت بازداشت می‌شود، با پوششی از قوانین ظاهری، و هدف آن این است که با استفاده از ضرورت اخلاقی دولت‌های دموکراتیک برای کمک به شهروندان خود، از آن‌ها در مذاکرات مختلف به عنوان اهرم استفاده شود.

در واقع، آنها می‌خواهند شما را وادار کنند که اعتراف کنید، اما به شما می‌گویند که شما در تظاهرات شرکت کرده‌اید و سعی می‌کنند این‌طور القا کنند که اگر همکاری کنید، اگر اعترافات را امضا کنید، این به نفع شما خواهد بود و شما آزاد خواهید شد، در حالی که واضح است که این یک دروغ بی‌شرمانه است.

آگهی

آنجا مکانی است که بقا هر روز، هر ساعت، هر دقیقه یک چالش است. و آنها [سسیل کولر و ژاک پاریس] سه سال است که در آنجا هستند. و این در حالی است که ما شنیدیم یک تبعه سوئیسی به تازگی در شرایطی بسیار مشابه در یک زندان دیگر جان باخته است.

گاهی اوقات سه ماه می‌گذشت بدون اینکه تماس تلفنی با خانواده‌ام داشته باشم. همان‌ تماس‌ها هم هدایت شده بود، به شما گفته می‌شود که چه چیزی باید بگویید، و این تماس‌ها فقط سه دقیقه طول می‌کشد و برای تسکین نیستند. این تماس‌ها برای تحریک درد خانواده‌ها است.

داستان خودکاری که برداشتی چه بود؟

در واقع، در سلول هیچ چیزی به ما داده نمی‌شود و به لطف یک خودکار که در بازجویی برداشتم  و مقواهای ناهاری که به ما داده می‌شد، من توانستم از آن برای نوشتن استفاده کنم.

اینجا بود که شروع به نوشتن داستانم کردم. چیزی که احتمالاً تبدیل به یک کتاب می‌شود. بنابراین، من از طریق داستان خودم، داستان ایرانی‌ها را بازگو می‌کنم.

آگهی

بنابراین، من شروع به نوشتن یادداشت‌های رمزگونه کردم و آن‌ها را در ذهنم حفظ میکردم و سپس آنها را از بین می‌بردم تا پیدا نشوند. من با زندانیان سیاسی‌ای که در حال تحمل حکم‌های پنج ساله، سی ساله هستند و بعضی به اعدام محکوم هستند، روبرو شدم.

این داستان یک گروگان‌گیری نیست؛ در حقیقت، این یک داستان انسانی در دل بی‌انسانی است. و امروز می‌خواهم به همه آن کسانی که در خیابان‌ها هزاران نفر به خیابان‌ها رفتند با خطر جانشان و کسانی که هنوز در زندان به مبارزه ادامه می‌دهند با شجاعتی که شایسته تحسین و ستایش است، احترام بگذارم. زندگی کردن در کنار آن‌ها و تجربه کردن رنج آن‌ها افتخار زندگی من است.

هنوز هم فرانسوی‌هایی هستند که مثل شما، به عنوان توریست به ایران می‌روند. چه چیزی می‌خواهید به آنها بگویید؟

اینکه این کاملاً بی‌خود و غیرمسئولانه است. امروز می‌دانیم که دیپلماسی گروگان‌ها، پدیده‌ای نیست که تنها محدود به یک مورد خاص باشد. این وضعیت من نیست، وضعیت ژاک و سسیل نیست. این چیزی است که از ۴۵ سال پیش وجود دارد، که در سال‌های اخیر انفجار یافته و قرار است ادامه یابد.

از نظر موقعیتی، ایران در حال حاضر در شرایط بحرانی است و برای مذاکرات به گروگان نیاز دارد. همچنین از نظر ساختاری، این مسئله در توهم توطئه اروپایی در قلب ایدئولوژی این رژیم قرار دارد.

آگهی

هیچ‌کس در امان نیست، چه شما کوله‌پشتی سفر داشته باشید، چه با خانواده‌تان باشید یا در یک تور مسافرتی سازمان‌یافته سفر کنید. مهم نیست. و همه کسانی که می‌گویند “مراقب خواهم بود”، این حرف‌ها باعث می‌شود که بخواهم فریاد بزنم، چون هیچ‌کس در امان نیست.

چه شد که آزاد شدید؟  کسی آمد دنبالتان؟

این کار در عرض پنج دقیقه انجام شد، انگار با یک ضربه انگشت. به من گفتند «لوئیس، کارهایت را جمع کن، باید الان بروی.»

خیلی سخت بود. این یک جدا شدن وحشتناک از تمام آن مردم است. یک جدا شدن از همه این افراد، اما در عین حال آزادی هم هست. بله، اما این احساسات بسیار دوگانه است. خیلی پیچیده است.

به نظر من، یک ضرورت اخلاقی برای نجات گروگان‌ها از آنجا وجود دارد. و همچنین یک ضرورت برای تغییر سیاست در خصوص مدیریت گروگان‌ها وجود دارد.

آگهی

زیرا وقتی این مسئله را محدود به این حیطه مذاکرات دیپلماتیک می‌کنیم، در واقع، به نوعی، یک سیستم را ادامه می‌دهیم. و به نظر من، باید سخنرانی‌ها را در این زمینه سخت‌تر کنیم و یک خط قرمز رسم کنیم تا بگوییم که در واقع، این عمل غیرقابل قبول است.

source

توسط modekhabari.ir