این مطلب صرفا دیدگاه نویسنده را منعکس میکند و بیانگر نظرات یورونیوز نیست.
منصور سهرابی، اگرواکولوژیست (بوم شناسی کشاورزی)
کشاورزی در ایران از دیرباز نقش محوری در اقتصاد، فرهنگ و معیشت مردم این سرزمین داشته است. پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، با شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، خودکفایی بهعنوان یک ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی در اولویت قرار گرفت.
در این چارچوب، بخش کشاورزی بهعنوان ستون اصلی توسعه اقتصادی و تضمین امنیت غذایی مطرح شد. هدف این سیاست، کاهش وابستگی به واردات مواد غذایی و تقویت تولید داخلی بود، اما تفسیر نادرست امنیت غذایی بهعنوان خودکفایی مطلق، منجر به اجرای سیاستهایی شد که بهجای توسعه پایدار، به تخریب منابع طبیعی و تشدید بحرانهای زیستمحیطی انجامید. در طی چهار دهه گذشته، افزایش سطح زیر کشت، سدسازی گسترده، انتقال آب بینحوضهای و برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی، پیامدهایی نظیر خشک شدن تالابها، فرسایش خاک، کاهش تنوع زیستی و تنشهای اجتماعی را به دنبال داشته است.
سهم کشاورزی در اقتصاد و اشتغال
بخش کشاورزی در ایران نقش مهمی در اقتصاد ملی ایفا میکند. بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، این بخش در سال ۱۴۰۲ حدود ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) کشور را تشکیل داده است (مرکز آمار ایران، ۱۴۰۲الف). این سهم، اگرچه قابل توجه است، اما در مقایسه با کشورهای توسعهیافته که سهم کشاورزی در تولید ناخالص داخلی آنها معمولاً کمتر از ۵ درصد است، نشاندهنده وابستگی نسبی اقتصاد ایران به این بخش است (فائو, ۲۰۲۳). در پاییز ۱۴۰۲، بخش کشاورزی ۱۴.۴ درصد از کل اشتغال کشور را به خود اختصاص داده است که این رقم در مناطق روستایی به مراتب بالاتر است (مرکز آمار ایران، ۱۴۰۲ب). به گزارش اقتصادنیوز، بیش از ۴۰ درصد شاغلان روستایی در بخش کشاورزی مشغول به کارند (اقتصادنیوز، ۱۴۰۲). از ۵.۵ میلیون نفر شاغل روستایی، حدود ۲ میلیون نفر در این حوزه فعالیت دارند، که نشاندهنده نقش حیاتی کشاورزی در معیشت جوامع روستایی است (مرکز آمار ایران، ۱۴۰۲ب). علاوه بر این، بیش از ۱۸ درصد از صادرات غیرنفتی ایران به محصولات کشاورزی اختصاص دارد، که شامل محصولاتی نظیر پسته، زعفران، خرما و برخی محصولات باغی است (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲الف). با این حال، سرمایهگذاری در این بخش تنها ۴ درصد از کل سرمایهگذاریهای کشور را تشکیل میدهد، که نشاندهنده عدم توجه کافی به توسعه زیرساختها و فناوری در این حوزه است (زارعزاده، ۱۳۹۹). نسبت سرمایه به تولید در بخش کشاورزی نیز پایین است، که این امر بهرهوری پایین و ضعف در مکانیزاسیون را به دنبال دارد (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰).
ساختار مالکیت و بهرهبرداری
ساختار مالکیت زمین در ایران یکی از موانع اصلی توسعه کشاورزی مدرن است. حدود ۵۰ درصد بهرهبرداران کشاورزی در ایران زمینهایی کمتر از ۲ هکتار دارند، که این وضعیت نشاندهنده غلبه کشاورزی خردهمالکی است (مرکز آمار ایران، ۱۴۰۲ج). کشاورزی خردهمالکی، اگرچه از نظر اجتماعی و فرهنگی اهمیت دارد، اما از منظر اقتصادی و بهرهوری چالشهای متعددی ایجاد میکند. این نوع کشاورزی معمولاً با استفاده از روشهای سنتی، مصرف بالای آب و بهرهوری پایین همراه است (زارعزاده، ۱۳۹۹). علاوه بر این، میانگین سنی بهرهبرداران کشاورزی در ایران بالای ۵۰ سال است، که نشاندهنده پیری جمعیت کشاورزان و عدم ورود نسل جوان به این بخش است (مرکز آمار ایران، ۱۴۰۲ج). سطح سواد پایین نیز یکی دیگر از مشکلات ساختاری است؛ حدود ۵۰ درصد از فعالان کشاورزی از سواد کمی برخوردارند، که این امر توانایی آنها را در استفاده از فناوریهای نوین و روشهای علمی کشاورزی محدود میکند (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). این عوامل در کنار یکدیگر، بهرهوری بخش کشاورزی را کاهش داده و آن را در برابر تغییرات اقلیمی و اقتصادی آسیبپذیر کرده است.
سهم اشتغال کشاورزی در استانهای مختلف نیز یکسان نیست. بهعنوان مثال، در استانهای کرمان، کرمانشاه و اردبیل، بیش از ۶۰ درصد شاغلان روستایی در بخش کشاورزی فعالیت دارند، که این امر نشاندهنده وابستگی شدید این مناطق به کشاورزی است (مرکز آمار ایران، ۱۴۰۲ب). در مقابل، در استانهای تهران و بوشهر، کمتر از ۲۰ درصد شاغلان به کشاورزی مشغولاند، که این تفاوتها به شرایط اقلیمی، دسترسی به منابع آب و سطح توسعهیافتگی این مناطق بستگی دارد (اقتصادنیوز، ۱۴۰۲). به طور کلی، این توزیع نابرابر نشاندهنده ضرورت بازنگری در سیاستهای کشاورزی و توجه به توان اکولوژیک هر منطقه است. به عنوان مثال، در مناطقی مانند بوشهر که با محدودیت منابع آب مواجه است، تمرکز بر کشت محصولات مقاوم به کمآبی مانند خرما میتواند گزینهای مناسب باشد (زارعزاده، ۱۳۹۹).
تولید و ضایعات
تولید سالانه محصولات کشاورزی ایران بیش از ۱۲۰ میلیون تن برآورد میشود، که این حجم تولید، ایران را به یکی از تولیدکنندگان مهم منطقه تبدیل کرده است (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲الف). با این حال، یکی از چالشهای اساسی در این بخش، حجم بالای ضایعات است. بر اساس پژوهش سلطانی و همکاران، حدود ۳۰ میلیون تن از این تولیدات بهصورت ضایعات از بین میرود، که معادل ۲۵ درصد کل تولید است (سلطانی و همکاران، ۱۳۹۸). این ضایعات در مراحل مختلف تولید، برداشت، حملونقل و ذخیرهسازی رخ میدهد. به عنوان مثال، ضعف در زیرساختهای انبارداری و سردخانهها، استفاده از روشهای سنتی برداشت و حملونقل نامناسب، از جمله عوامل اصلی این ضایعات هستند (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). برای تولید این ۳۰ میلیون تن ضایعات، منابع عظیمی از آب، خاک و انرژی مصرف میشود. اگر این ضایعات را کسر کنیم، تولید واقعی به حدود ۹۰ میلیون تن کاهش مییابد، که این امر نشاندهنده ضرورت مدیریت بهتر زنجیره تأمین و کاهش هدررفت در بخش کشاورزی است (سلطانی و همکاران، ۱۳۹۸). کاهش ضایعات میتواند نهتنها به بهبود امنیت غذایی کمک کند، بلکه فشار بر منابع طبیعی را نیز کاهش دهد. به عنوان مثال، اگر تنها ۱۰ درصد از این ضایعات کاهش یابد، معادل ۳ میلیون تن محصول حفظ میشود که میتواند نیاز غذایی بخش قابل توجهی از جمعیت را تأمین کند (فائو, ۲۰۲۳).
وابستگی تولید به عوامل اقلیمی
تولید و اشتغال در بخش کشاورزی به شدت به عوامل اقلیمی، بهویژه بارش، وابسته است. تغییرات در میزان بارش، بهویژه در مناطق دیم، تأثیر مستقیمی بر تولید و معیشت کشاورزان دارد (زارعزاده، ۱۳۹۹). در سالهای اخیر، کاهش بارشها و افزایش دما به دلیل تغییرات اقلیمی، تولید محصولات دیم را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. به عنوان مثال، در مناطقی مانند کردستان و همدان که به کشت دیم وابستهاند، کاهش بارندگیها منجر به افت تولید گندم و جو شده است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). سهرابی تأکید میکند که مدیریت سنجیده منابع آب میتوانست خسارت خشکسالیهای پیدرپی را کاهش دهد، اما بهرهبرداری غلط از منابع آبی منجر به خشک شدن تالابها، دریاچهها، قناتها و چشمهها در ایران شده است (سهرابی، ۲۰۲۱الف). این وضعیت، ضرورت توجه به الگوهای کشت متناسب با شرایط اقلیمی و استفاده از روشهای آبیاری کارآمد را نشان میدهد. به عنوان مثال، در مناطق خشک، کشت محصولات مقاوم به کمآبی مانند جو و گندم مقاوم میتواند جایگزین محصولاتی مانند برنج شود که نیاز آبی بالایی دارند (فائو, ۲۰۲۳).
محصولات زراعی و باغی: مصرف آب و عملکرد
محصولات زراعی:
در سال زراعی ۱۴۰۲-۱۴۰۱، سطح زیر کشت محصولات زراعی ۱۲.۹۵ میلیون هکتار بود که۵۱.۲۱ درصد آن آبی و ۴۸.۷۹ درصد دیم گزارش شده است (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ب).
در این نمودار، بخش آبی (رنگ آبی) ۵۱.۲۱ درصد و بخش دیم (رنگ قرمز) ۴۸.۷۹ درصد از سطح زیر کشت را تشکیل میدهد. این توزیع نشاندهنده وابستگی بالای کشاورزی ایران به کشت آبی است.
میانگین جهانی تولید از کشت آبی تنها ۲۰ درصد است (فائو, ۲۰۲۳)، که این تفاوت نشاندهنده فشار بیش از حد بر منابع آبی ایران است. مصرف آب در این بخش بین ۷۵ تا ۹۰ درصد کل آب کشور تخمین زده میشود (وزارت نیرو، ۱۴۰۲ الف). محصولات کلیدی و میزان مصرف آب آنها عبارتند از:
۱.ذرت علوفهای: با تولید ۱۳.۵۱ میلیون تن (۱۷.۹ درصد تولید آبی) از سطح برداشت ۲۸۲۹۷۴ هکتار، نیاز آبی آن به طور میانگین ۴۲۰۰ مترمکعب در هکتار است (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ب). این محصول حدود ۱.۱۹ میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند. ذرت علوفهای به دلیل نیاز بالای آبی و استفاده گسترده در تغذیه دام، یکی از محصولات آببر محسوب میشود (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰)
۲.گندم آبی: با تولید ۱۰.۴۷ میلیون تن (۱۳.۸۷ درصد) از سطح کشت ۲.۸ میلیون هکتار، حدود ۱۷ میلیارد مترمکعب آب مصرف کرده است (وزارت نیرو، ۱۴۰۲ الف). گندم بهعنوان محصول استراتژیک، نقش مهمی در امنیت غذایی دارد، اما مصرف بالای آب آن چالشهای زیستمحیطی را تشدید کرده است (زارعزاده، ۱۳۹۹)
۳.نیشکر: با تولید ۷.۵۹ میلیون تن از سطح زیر کشت ۱۰۲۱۳۷ هکتار، ۳.۵ میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ ب). کشت نیشکر، بهویژه در مناطق گرمسیری مانند خوزستان، به دلیل نیاز آبی بالا و اثرات زیستمحیطی مانند شوری خاک، انتقادات زیادی را برانگیخته است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰)
۴.
چغندرقند: با تولید ۶.۶۷ میلیون تن از سطح برداشت ۱۱۶۵۰۱ هکتار، ۱.۳۴ میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ ب). میانگین مصرف آب چغندرقند ۱۱۵۰۴ مترمکعب در هکتار است. این محصول در استانهایی مانند آذربایجان غربی کشت میشود، اما مصرف بالای آب آن با توجه به بحران آب در این مناطق، مورد انتقاد است (زارعزاده، ۱۳۹۹)
۵.گوجهفرنگی: با تولید ۵.۳۸ میلیون تن از سطح برداشت ۹۶۹۷۷ هکتار، حدود ۱.۰۳ میلیارد مترمکعب آب استفاده کرده است (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ ب). میانگین مصرف آب گوجهفرنگی ۱۰۶۶۹ مترمکعب در هکتار است.
مجموع مصرف آب پنج محصول اصلی زراعی در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ حدود ۲۵ میلیارد مترمکعب بوده است، که این رقم نشاندهنده فشار عظیم بر منابع آبی کشور است (وزارت نیرو، ۱۴۰۲ الف). برای مقایسه، این حجم آب معادل نیاز سالانه چندین شهر بزرگ ایران است، و این در حالی است که راندمان آبیاری در ایران تنها ۳۸ درصد است، به این معنا که بیش از ۶۰ درصد آب مصرفی هدر میرود (وزارت نیرو، ۱۴۰۲ الف).
محصولات باغی:
در سال ۱۴۰۱، سطح زیر کشت باغی۲.۹۵ میلیون هکتار بود که ۸۹.۹ درصد آن آبی و ۱۰.۲ درصد دیم است (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ ج). تولید کل ۲۵.۲۹ میلیون تن گزارش شده که سیب با ۴ میلیون تن (۱۵.۷ درصد) در صدر قرار دارد. مصرف آب سیب بسته به روش آبیاری بین ۵ تا ۱۰ هزار مترمکعب در هکتار متغیر است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). به عنوان مثال، در سیستم آبیاری ثقلی، نیاز آبی سیب ۱۰ هزار مترمکعب در هکتار است، اما با استفاده از آبیاری قطرهای میتوان این میزان را به ۵ تا ۶ هزار مترمکعب کاهش داد (فائو, ۲۰۲۳). این تفاوت نشاندهنده اهمیت استفاده از فناوریهای نوین در کاهش مصرف آب است. استانهای آذربایجان غربی و شرقی بهترتیب با ۲۹.۶ و ۱۶.۷ درصد، بزرگترین تولیدکنندگان سیب در کشور هستند (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ ج). علاوه بر سیب، محصولاتی نظیر انگور، پسته و مرکبات نیز از محصولات باغی مهم ایران هستند. به عنوان مثال، پسته که عمدتاً در مناطق خشک مانند کرمان کشت میشود، به دلیل مقاومت نسبی به کمآبی، گزینهای مناسبتر برای این مناطق است، اما همچنان به مدیریت دقیق منابع آب نیاز دارد (زارعزاده، ۱۳۹۹).
استانهای کرمان و مازندران بهترتیب در سطح زیر کشت و تولید محصولات باغی پیشرو هستند. کرمان با ۱۳.۳ درصد از سطح بارور محصولات باغی، بیشترین سطح را دارد، در حالی که مازندران با ۱۵.۱ درصد، بیشترین تولید را به خود اختصاص داده است (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ ج). این تفاوت به شرایط اقلیمی و نوع محصولات کشتشده در این دو استان بستگی دارد. مازندران به دلیل آبوهوای مرطوب و بارش کافی، برای تولید مرکبات و کیوی مناسب است، در حالی که کرمان به دلیل اقلیم خشک، بیشتر به کشت پسته و خرما متمرکز است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰).
خلأ عملکرد: فاصله بین پتانسیل و واقعیت
خلأ عملکرد به اختلاف بین پتانسیل تولید و عملکرد واقعی اشاره دارد. نمودار ۳ این مفهوم را بهصورت شماتیک نشان میدهد. در این نمودار، محور عمودی عملکرد (به کیلوگرم در هکتار) را نشان میدهد و محور افقی به نوع عملکرد اشاره دارد. پتانسیل عملکرد (Yp) با رنگ قرمز و عملکرد واقعی (Ya) با رنگ آبی نمایش داده شده است. فاصله بین این دو، که بهعنوان خلأ عملکرد شناخته میشود، با یک فلش مشخص شده است.
نمودار٣ شامل یک ستون است که پتانسیل عملکرد (Yp) با رنگ قرمز در بالا و عملکرد واقعی (Ya) با رنگ آبی در پایین نشان داده شده است. فاصله بین این دو بهعنوان خلأ عملکرد با فلش مشخص شده است.
به عنوان مثال، میانگین پتانسیل عملکرد گندم آبی ۸۸۲۱ کیلوگرم در هکتار است، اما عملکرد واقعی ۳۳۷۸ کیلوگرم بوده که خلأ عملکرد ۶۱ درصدی (۵۴۴۳ کیلوگرم) را نشان میدهد (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ب). این شکاف به عوامل متعددی از جمله عدم استفاده از بذرهای باکیفیت، روشهای ناکارآمد آبیاری، کمبود کود و مدیریت نامناسب آفات بستگی دارد (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). با مدیریت مناسب، میتوان این خلأ را به ۲۵ درصد کاهش داد، به این معنا که عملکرد واقعی را از ۳۳۷۸ به ۶۶۱۶ کیلوگرم در هکتار افزایش داد (فائو, ۲۰۲۳). خلأ عملکرد سایر محصولات نیز قابل توجه است: چغندرقند (۴۵%)، ذرت دانهای (۳۹%)، یونجه (۳۴%)، سیبزمینی (۴۵%) و ذرت علوفهای (۵۷%) (وزارت جهاد کشاورزی، ۱۴۰۲ب). این ارقام نشاندهنده ظرفیت بالقوه برای افزایش تولید بدون نیاز به گسترش سطح زیر کشت است، که میتواند فشار بر منابع طبیعی را کاهش دهد.
یکی از دلایل اصلی خلأ عملکرد، عدم تمرکز کشت محصولات در مناطقی است که از نظر اقلیمی و خاکی برای آنها مناسباند (زارعزاده، ۱۳۹۹). به عنوان مثال، کشت گندم در مناطقی با خاک فقیر یا بارش ناکافی، منجر به کاهش عملکرد میشود. همچنین، ضعف در آموزش کشاورزان و دسترسی محدود به فناوریهای نوین، این شکاف را تشدید کرده است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). پژوهشگران معتقدند که امکان به صفر رساندن خلأ عملکرد وجود ندارد، اما با روشهای مدیریتی مناسب، میتوان آن را به طور قابل توجهی کاهش داد (فائو, ۲۰۲۳). به عنوان مثال، استفاده از سیستمهای آبیاری تحت فشار، انتخاب بذرهای مقاوم و آموزش کشاورزان میتواند به بهبود عملکرد کمک کند.
پیامدهای زیستمحیطی و اجتماعی کشاورزی ناپایدار
مصرف بیرویه آب
ایران سالانه ۸۶ میلیارد مترمکعب آب در کشاورزی مصرف میکند، در حالی که منابع آب تجدیدپذیر حدود ۹۰ میلیارد مترمکعب است (وزارت نیرو، ۱۴۰۲ الف). این بدان معناست که ایران بیش از حد مجاز از منابع آبی خود برداشت میکند. راندمان آبیاری تنها ۳۸ درصد است، به این معنا که بیش از ۶۰ درصد آب مصرفی هدر میرود (وزارت نیرو، ۱۴۰۲ الف). وزارت نیرو اعلام کرده است که ۳۰ درصد از برداشت فعلی آب برای کشاورزی، اضافهبرداشت است (وزارت نیرو، ۱۴۰۲ب). این وضعیت به خشک شدن تالابها، دریاچهها و رودخانههایی نظیر ارومیه، زایندهرود و هورالعظیم منجر شده است. کاهش ۱۷ درصدی بارشها نسبت به سال گذشته و پرشدگی تنها ۵ درصدی چهار سد اصلی تهران (به جز سد طالقان) نشاندهنده عمق بحران آبی در تهران است (سهرابی، ۲۰۲۵). او همچنین تأکید میکند که تهران در پنجمین سال خشکسالی خود قرار دارد و این وضعیت نیازمند اقدامات کوتاهمدت و بلندمدت برای مدیریت منابع آب است (سهرابی، ۲۰۲۵).
فرسایش خاک و تغییر کاربری
تغییر کاربری مراتع و جنگلها به اراضی کشاورزی، بهویژه در زمینهای با شیب بیش از ۱۰ درصد، فرسایش خاک را تشدید کرده است. ایران در حال حاضر رتبه اول جهانی در فرسایش خاک را دارد (سلطانی و همکاران، ۱۳۹۸). تولید یک سانتیمتر خاک حداقل ۴۰۰ سال زمان میبرد (سلطانی و همکاران، ۱۳۹۸)، که این امر نشاندهنده اهمیت حفاظت از خاک بهعنوان یک منبع تجدیدناپذیر است. تغییر کاربری اراضی نهتنها فرسایش خاک را افزایش داده، بلکه منجر به بیابانزایی و کاهش پوشش گیاهی شده است. به عنوان مثال، در مناطق مرکزی ایران، تبدیل مراتع به زمینهای کشاورزی، ظرفیت جذب آب خاک را کاهش داده و فرونشست زمین را تشدید کرده است(رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰).
تخریب اکوسیستمها و تنوع زیستی
افزایش سطح زیر کشت آبی، بهویژه در حوضه دریاچه ارومیه (۳۰۰ هزار هکتار طی ۴۰ سال)، به همراه سدسازی و پروژههای انتقال آب، اکوسیستمها را نابود کرده و تنوع زیستی را تهدید میکند (زارعزاده، ۱۳۹۹). طرح ۵۵۰ هزار هکتاری در خوزستان و ایلام نیز به شوری خاک، کاهش آب تالابها و آلودگی منابع آبی منجر شده است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). به عنوان مثال، تالاب هورالعظیم که زیستگاه گونههای متعدد پرندگان مهاجر و آبزیان بود، به دلیل کاهش جریان آب و فعالیتهای نفتی، بخشهای وسیعی از آن خشک شده است (فائو, ۲۰۲۳). این امر گونههای بومی را در معرض خطر انقراض قرار داده و معیشت جوامع محلی وابسته به تالاب را مختل کرده است. فعالیتهای مخرب انسانی و تغییرات اقلیمی توأم با کمبود بارندگی، سبب کاهش آب دریاچهها و تالابها و خشک شدن برخی از آنها شده و دریاچه زریبار نیز از این امر مستثنا نیست (سهرابی، ۲۰۲۱ ب).
تنشهای اجتماعی و مهاجرت
کاهش منابع آبی و تخریب اراضی، مهاجرت اجباری، تنشهای محلی و بیثباتی اجتماعی را به دنبال داشته است. انتقال آب از غرب ایران به فلات مرکزی، ضمن توسعه مناطقی مانند اصفهان و یزد، مناطق مبدأ را در فقر و محرومیت نگه داشته و عدالت محیطزیستی را نقض کرده است (زارعزاده، ۱۳۹۹). به عنوان مثال، انتقال آب از سرشاخههای کارون به فلات مرکزی، منجر به کاهش آب در خوزستان شده و کشاورزان این منطقه را با مشکلات جدی مواجه کرده است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). این وضعیت، اعتراضات گستردهای را در سالهای اخیر به دنبال داشته و تنشهای اجتماعی را تشدید کرده است. همچنین، مهاجرت اجباری از مناطق روستایی به شهرها، به حاشیهنشینی و افزایش فشار بر زیرساختهای شهری منجر شده است (فائو, ۲۰۲۳). مدیریت ناکارآمد منابع آب، جوامع روستایی را به قربانیان اصلی تغییرات اقلیمی و ناکارآمدی مدیریت سرزمین تبدیل کرده است (سهرابی، ۲۰۲۱ الف).
تأثیرات تغییرات اقلیمی
تغییرات اقلیمی یکی از عوامل تشدیدکننده بحران کشاورزی در ایران است. کاهش بارشها، افزایش دما و تغییر الگوهای آبوهوایی، منابع آب تجدیدپذیر را کاهش داده و تولید محصولات کشاورزی را تحت تأثیر قرار داده است (فائو, ۲۰۲۳). به عنوان مثال، در حوضه زایندهرود، کاهش بارشها و افزایش تبخیر، جریان آب رودخانه را به شدت کاهش داده و کشت برنج در این منطقه را غیرممکن کرده است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). این وضعیت، ضرورت تطبیق کشاورزی با شرایط اقلیمی جدید را نشان میدهد.
عوامل تشدیدکننده بحران
۱.فساد سازمانی: تخصیص غیرشفاف منابع به گروههای خاص و نفوذ نهادهای نظامی در پروژههای سدسازی و انتقال آب، بحران را تشدید کرده است (زارعزاده، ۱۳۹۹). به عنوان مثال، شرکتهای وابسته به نهادهای نظامی، پروژههایی با اهداف اقتصادی و امنیتی را بدون توجه به پیامدهای زیستمحیطی اجرا کردهاند (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰)
۲.توسعه ناپایدار: اصرار بر کشاورزی در مناطق خشک و نیمهخشک بدون توجه به توان اکولوژیک، فشار بر منابع آب و خاک را افزایش داده است (فائو, ۲۰۲۳). تأکید بیش از حد بر خودکفایی غذایی پس از انقلاب، یک راهبرد غلط بوده که نهتنها خودکفایی را محقق نکرده، بلکه امنیت غذایی را نیز تهدید کرده است (سهرابی، ۲۰۲۲ ج)
۳.تغییرات اقلیمی: کاهش بارشها و افزایش دما، منابع آب تجدیدپذیر را کاهش داده و تولید محصولات کشاورزی را تحت تأثیر قرار داده است (فائو, ۲۰۲۳). این وضعیت، ضرورت تطبیق الگوهای کشت با شرایط جدید را نشان میدهد.
۴.قانونگریزی: عدم اجرای مصوبات کاهش برداشت آب و دور زدن قوانین زیستمحیطی، بحران را تشدید کرده است (زارعزاده، ۱۳۹۹). به عنوان مثال، طرح ۵۵۰ هزار هکتاری برخلاف مصوبات هیئت وزیران برای کاهش اضافهبرداشت آب اجرا شده است (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰)
۵.افزایش جمعیت و رد پای اکولوژیک: افزایش جمعیت بدون توجه به ظرفیت اکولوژیک، تقاضا برای منابع آب و خاک را افزایش داده و فشار بر محیطزیست را تشدید کرده است (فائو, ۲۰۲۳).
راهکارهای پیشنهادی
۱.اصلاح حکمرانی: ایجاد نظام شفاف و غیرمتمرکز با مشارکت جوامع محلی در تصمیمگیریها (فائو, ۲۰۲۳). این امر میتواند اعتماد عمومی را افزایش داده و از اجرای پروژههای مخرب جلوگیری کند.
۲.
بازنگری سیاستها: توقف پروژههای انتقال آب و تمرکز بر کشاورزی پایدار با استفاده از الگوهای کشت متناسب با توان اکولوژیک هر منطقه (زارعزاده، ۱۳۹۹). به عنوان مثال، کشت محصولات کمآببر مانند پسته در مناطق خشک میتواند جایگزین محصولات آببر شود.
۳.فناوری صرفهجویی: کاهش برداشت آب از ۹۰ درصد به ۴۰ درصد منابع تجدیدپذیر با استفاده از فناوریهای نوین مانند آبیاری قطرهای و سیستمهای تحت فشار (فائو, ۲۰۲۳)
۴.نظارت قانونی: کنترل برداشت غیرمجاز و اجرای قوانین آمایش سرزمین با تأکید بر حفاظت از منابع طبیعی (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰)
۵.احیای اکوسیستمها: بازسازی تالابها و رودخانهها با اختصاص منابع مالی و انسانی (فائو, ۲۰۲۳). به عنوان مثال، احیای دریاچه ارومیه نیازمند توقف سدسازی و کاهش برداشت آب در حوضه آبریز آن است
۶.کاهش ضایعات: مدیریت ۳۰ میلیون تن ضایعات کشاورزی با بهبود زیرساختهای انبارداری، حملونقل و آموزش کشاورزان (سلطانی و همکاران، ۱۳۹۸). این امر میتواند معادل ۲۵ میلیارد مترمکعب آب را ذخیره کند.
۷.
آموزش و توانمندسازی کشاورزان: ارائه آموزشهای علمی و دسترسی به فناوریهای نوین برای بهبود بهرهوری و کاهش فشار بر منابع طبیعی (فائو, ۲۰۲۳).
نتیجهگیری
کشاورزی در ایران، که قرار بود محور توسعه باشد، به دلیل سیاستهای نادرست به عاملی برای نابودی منابع طبیعی و تشدید بحرانها تبدیل شده است. خودکفایی بدون توجه به توان اکولوژیک، نهتنها امنیت غذایی را تأمین نکرد، بلکه پایداری زیستمحیطی و اجتماعی را به خطر انداخت (زارعزاده، ۱۳۹۹). مصرف بیرویه آب، فرسایش خاک، تخریب اکوسیستمها و تنشهای اجتماعی، تنها بخشی از پیامدهای این سیاستها هستند (رحیمی و همکاران، ۱۴۰۰). گذار به کشاورزی پایدار با کاهش سطح زیر کشت، بهبود بهرهوری، کاهش ضایعات و احیای اکوسیستمها، تنها راه برونرفت از این وضعیت است (فائو, ۲۰۲۳). این گذار نیازمند بازنگری اساسی در سیاستها، اصلاح حکمرانی و مشارکت فعال جوامع محلی است. در غیر این صورت، ایران در آیندهای نهچندان دور با چالشهای جدی محیطزیستی و اجتماعی مواجه خواهد شد که مهاجرت گسترده و تنشهای منطقهای تنها بخشی از آن خواهد بود.
source