تاریخ انتشار به روز شده در

آگهی

نشستی که هنوز مشخص نیست، قرار است به صورت مستقیم و یا با حضور واسطه‌های عمانی برگزار شود.

اما درباره این مذاکرات چه می‌دانیم؟ اهمیت آن چیست؟ فضای امید بر تردیدها برتری دارد یا بالعکس؟ چشم‌انداز پیش روی نتایج آن چه خواهد بود؟

نماینده آمریکا کیست؟

استیو ویتکاف، تاجری است که روابط شخصی نزدیکی با دونالد ترامپ دارد. او هرگز سابقه دیپلماتیک نداشته و به عنوان یک بازرگان املاک و مستغلات در نیویورک فعالیت کرده است. دونالد ترامپ او را به عنوان نماینده ویژه خود در امور خارومیانه منصوب کرد اما در عین حال این میلیاردر تاجر، در مذاکرات میان روسیه و اوکراین نیز نقش کلیدی ایفا می‌کند.

در هفته‌های آغازین کار دونالد ترامپ، ویتکاف، مذاکرات مفصلی در قطر و اسرائيل صورت داد تا بتواند توافق آتش‌بس در غزه را عملی کند. رسانه‌های اسرائيلی در آن زمان گزارش داده بودند، که ویتکاف، با رویکردی تهاجمی تلاش کرده بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل را برای پذیرش شرایط آتش‌بس تحت فشار قرار دهد؛ مشابه رویکردی که او با واسطه در قبال نمایندگان حماس هم در پیش گرفته بود.

ویتکاف به همراه گروه دیگری از نزدیکان ترامپ، مانند جی دی ونس، معاون رئيس جمهور، الریج کولبی، انتخاب رئيس جمهور برای تصدی سمت معاونت وزارت دفاع در امور سیاست‌گذاری و چهره‌هایی کمتر تاثیرگذار چون تاکر کالرسون که در میان افراد رسانه‌ای شناخته شده است در دسته نیروهای طبقه‌بندی می‌شوند، که بر یافتن یک راه‌حل دیپلماتیک به جای اقدام نظامی علیه ایران تمرکز دارند.

به عنوان مثال آقای ویتکاف، در ۲۱ مارس در گفتگویی با تاکر کالرسون در خصوص موضع آمریکا در قبال ایران تاکید کرده بود که ترامپ به دنبال برقراری «رابطه‌ای بر پایه اعتماد» با ایران است. او در آن مصاحبه بارها از عدم تمایل و ترجیح رئيس جمهور ایالات متحده برای انجام اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی سخن گفته بود.

ویتکاف همچنین اظهارات ترامپ مبنی بر اینکه واشنگتن ترجیح می‌دهد با ایران به توافق صلحی دست یابد تکرار کرده بود.

در نتیجه حضور شخصی مانند ویتکاف، دست‌کم از سوی آمریکا می‌تواند نشانه‌ای امیدوارکننده برای کسانی باشد که از امکان حصول به یک توافق دوجانبه محتمل سخن می‌گویند.

مخالفان در سایه

برخلاف جریان نیروهای وفادار و قدیمی به ترامپ، گروهی از جمهوری‌خواهان کلاسیک هم در کابینه دونالد ترامپ حضور دارند، که دیدگاه کاملا متضاد نسبت به تعامل و یا تقابل با ایران در سر دارند. تنها دو روز پس از گفتگوی ویتکاف و ابراز تمایل آمریکا برای توافق با ایران، مایکل والتز، مشاور امنیت ملی ترامپ در اظهاراتی کاملا متفاوت، از برنامه ایالات متحده برای آنچه او «برچیدن کامل برنامه هسته‌ای ایران» سخن گفته بود حرف زد.

اظهاراتی که مشابه آن از سوی مارکو روبیو، وزیر امور خارجه دولت آمریکا و سخنگویان این وزارتخانه نیز بسیار شنیده شد.

در نتیجه در دولت ترامپ، دست‌کم، یک دو دستگی در خصوص انتخاب رویکرد صحیح در قبال ایران وجود دارد؛ گروهی از نیروهای وفادار به ترامپ، مانند رئيس جمهور آمریکا، وارد شدن در یک درگیری نظامی با ایران را به سود ایالات متحده نمی‌دانند و تلاش دارند، تا حد امکان از پیش آمدن چنین فضایی که خواست اسرائيل است جلوگیری کنند. در مقابل اما گروه دوم، که از جمله نیروهای کلاسیک جمهوری خواه و نزدیک به کابینه بنیامین نتانیاهو هستند، شرایط پیش آمده برای ایران در خاورمیانه را یک فرصت کم‌نظیر ارزیابی می‌کنند که باید از آن استفاده کرد و به تهران تا حد امکان ضربه زد.

آنچه در عمان رقم خواهد خورد، این است که دست‌کم مسئولیت اصلی تیم مذاکره کننده آمریکایی با گروه اول یعنی شخص ویتکاف خواهد بود؛ این در حالی است که انتظار می‌رود در تیم همراه او، دیپلمات‌ها و سیاست‌مدارانی وافادار به ایده دوم نیز حضور داشته باشند که می‌تواند به طرح خواسته‌های بیشتر از تیم ایرانی و ارائه امتیازات کمتر بینجامد.

وضعیت در ایران چگونه است؟

در ایران هم تا اندازه‌ای شرایط مانند آمریکا از همین آشفتگی رنج می‌برد. عباس عراقچی، برخلاف جواد ظریف، یکی از سیاستمداران محبوب نیروهای نظامی و تندرو در ایران به شمار می‌رود که تجربه حضور او در دولت مسعود پزشکیان نشان داده، او تا چه اندازه در این مدت برای اعتماد سازی در میان بدنه سپاه پاسداران تلاش کرده است. رصد سخنرانی‌ها و برنامه‌های عباس عراقچی در کمتر از یک سال اخیر نشان می‌دهد که او احتمالا بیش از هر وزیر خارجه دیگری در تجمات و گردهمایی‌های فرماندهان سپاه پاسداران حضور داشته و سخنرانی کرده است.

آقای عراقچی که خود سابقه عضویت در سپاه پاسداران را دارد، حالا به نوک پیکان حملات تندروها تبدیل شده است. فراخوان شکل‌گیری تجمعات اعتراضی در مقابل وزارت خارجه برای مخالفت با مذاکره با آمریکا در فضای مجازی در حال افزایش است و انتظار می‌رود این گروه‌ها بر تلاش‌های خود برای ضربه زدن به هرگونه تلاش مذاکراتی بیفزایند؛ مخالفت‌هایی که ریشه در مسائل ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد.

با این حال، اظهارات مسعود پزشکیان، محمدباقر قالیباف و برخی دیگر از نیروهای عالیرتبه ایران نشان می‌دهد که تمایل برای نشستن پای میز مذاکره در سطوح بالای حاکمیت گرفته شده است. در عین حال، احتمالا رهبر ایران مطابق سیاست‌های کلاسیک خود، در عین موافقت کلی، فضا را برای حمله نیروهای وفادار خود به دولت باز می‌گذارد. در چنین فضایی او مطابق گذشته از پذیرش مسئولیت اقدامات خود سرباز می‌زند و در صورت شکست بر اظهارات ابتدایی خود مبنی بر اینکه «مذاکره با آمریکا شرافتمندانه نیست» تاکید خواهد کرد و در صورتی هم که این تلاش‌ها منتج به نتیجه‌ای شود، باز نیروهای وفادار او، نتیجه را حاصل «هدایت‌های داهیانه رهبر» خواهند دانست.

آگهی

کارت تغییر دهنده بازی

در خصوص چشم‌انداز پیش روی این مذاکرات چندین برداشت متفاوت قابل تحلیل است. سیاست کلی ایران در طول دهه‌های اخیر از مذاکرات با آمریکا نشان داده که مقام‌های حکومت ایران نه به دنبال حل و فصل مسائلی کلی خود با ایالات متحده، که در پی برطرف کردن نقاط خطرناک و بحرانی در تاریخ خود هستند تا از آن مسیر بتوانند فضای تنفسی دوباره برای استمرار رویکردهای پیشین خود پی بگیرند.

نمونه بارز آن، آنچه پس از توافق برجام در سال ۲۰۱۵ رخ داد است؛ جایی که بعد از تمایل حسن روحانی برای پیگیری گفتگوهای بیشتر با ایالات متحده و حل و فصل عمیق‌تر تنش‌های ریشه‌دار طرفین، علی خامنه‌ای در سخنرانی معروف خود از رد هرگونه طرح «برجام ۲ و ۳» سخن گفت. پس از آن مزیت‌ها و امتیازات برآمده از برجام کم و کمتر شد و در نهایت با خروج دونالد ترامپ از آن توافق، برجام به تاریخ پیوست.

در آن زمان، یکی از انتقادات دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای با ایران، عدم سود بردن آمریکا از آن تفاهم بود؛ ترامپ با اشاره به غیبت شرکت‌های آمریکایی در سرمایه‌گذاری‌ها و توافقات پس از برجام با طرف ایرانی، این پرسش را مطرح می‌کرد که چرا واشنگتن باید در چنین توافقی که در بهترین حالت منافعش برای اروپا خواهد بود مشارکت کند؟

این نکته‌ای است که رئيس جمهور آمریکا همچنان به آن باور دارد و در پی هرگونه توافق با ایران، به دنبال دریافت منافع اقتصادی برای شرکت‌های آمریکایی نیز خواهد بود.

آگهی

در چنین فضایی، دو تحول تازه، قابل توجه به نظر می‌رسند؛ عباس عراقچی، روز سه‌شنبه در مقاله‌ای در روزنامه واشنگتن پست با اشاره به موضوع سرمایه‌گذاری آمریکایی در ایران می‌نویسد: « بسیاری در واشنگتن، ایران را از منظر اقتصادی کشوری بسته تصویر می‌کنند. اما واقعیت آن است که ایران به‌طور کامل برای حضور فعال شرکت‌ها و کسب‌وکارهای بین‌المللی باز است. این محدودیت‌ها، نه از جانب ایران، بلکه از سوی دولت‌های ایالات متحده و موانع تحمیل‌شده توسط کنگره بوده‌اند که شرکت‌های آمریکایی را از ورود به بازار ایران، بازاری با فرصت‌هایی در مقیاس تریلیون دلاری، باز داشته‌اند.»

در تایید چنین رویکردی، مسعود پزشکیان، روز چهارشنبه ۹ آوریل در یک سخنرانی در اظهاراتی مشابه گفت: «من هر هفته بارها و بارها خدمت مقام معظم رهبری هستم ایشان با سرمایه‌گذار آمریکایی در کشور هیچ‌گونه مخالفتی ندارند، سرمایه‌گذار بیاید و سرمایه‌گذاری کند.»

هرچند هنوز نمی‌توان اطمینان داشت که آنچه مقام‌های دولتی در ایران می‌گویند در نهایت مقبول نیروهای دولت پنهان که قدرتی به مراتب بیشتر از قوه مجریه در دست دارند واقع خواهد شد یا خیر، اما بدیهی است در صورتی که مقام‌های جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده باشند که فضا را برای تعامل و تجارت با شرکت‌های آمریکایی باز کنند، مانع بزرگی در سر راه توافق با ایالات متحده برداشته خواهد شد.

دونالد ترامپ، برخلاف سایر روسای جمهوری آمریکا نشان داده شخصیت ویژه‌ای دارد و از این توانایی برخوردار است که بسیاری از تغییرات بنیادین را بدون داشتن نظر موافق «ساختار» در حاکمیت ایالات متحده عملی سازد. احتمالا هیچ رئيس جمهور جمهوری‌خواه و دموکرات دیگری، حاضر نمی‌شد چنین وارد جنگ تجاری با متحدان ایالات متحده شود اما او بدون توجه به مخالفت‌های گسترده داخلی و خارجی دست به چنین انقلابی که مشخص هم نیست نتیجه‌اش چه خواهد شد زده است.

آگهی

در نتیجه برای رئيس جمهوری که اقتصاد و منابع تجاری در اولویت قرار دارد، چراغ سبز مسئولان حکومت ایران برای سرمایه‌گذاری شرکت‌های خارجی، می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین تضمین‌هایی باشد که به تهران اطمینان دهد توافق جدید پایدار باقی خواهد ماند. به ویژه آنکه بسیاری از مخالفان مذاکره و توافق با آمریکا، بر موضوع عدم پایبندی آمریکا بر تعهداتش در یک توافق تاکید دارند.

موانع پیش‌رو

اما چشم‌انداز پیش‌رو به این اندازه بدون دست‌انداز و چالش نیست. مجموعه موانعی که می‌تواند در مسیر هر گفتگو و مذاکره‌ای میان ایران و آمریکا پدید آید، به قدری بزرگ هستند که باعث می‌شود هر ناظری با دیده تردید و احتیاط نسبت به چشم‌انداز آن اظهار نظر کند.

اگر از ایران شروع کنیم، اجازه ورود سرمایه‌گذاران آمریکایی، می‌تواند به معنای یک انقلاب ایدئولوژیک در باورهای حکومتی باشد که بیش از ۴ دهه است به آمریکا ستیزی و مقابله با فرهنگ آمریکایی اعتیاد پیدا کرده است. مشخص نیست صدور چنین مجوزهایی برای حضور شرکت‌های آمریکایی در چنین جامعه‌ای چه معنایی برای باورهای طرفداران حکومت خواهد داشت.

از سوی دیگر، مسئله اقدامات اسرائيل و مخالفت‌های احتمالی این کشور با حصول هرگونه توافق معنادار می‌تواند یک مانع دیگر باشد. بعد از حملاتی که اسرائيل به سیستم پدافندی ایران انجام داد، این کشور بر این باور است که آسمان ایران را بی‌دفاع کرده و می‌تواند بدون مشکل قدم نهایی برای از بین بردن کامل تاسیسات هسته‌ای ایران بردارد. نتانیاهو در همین خصوص در حضور دونالد ترامپ اظهاراتی را مطرح کرد که البته رسانه‌های اسرائيلی گزارش داده‌اند در ملاقات خصوص رئيس جمهور آمریکا با آن موافق نبوده است. در عین حال ساده‌انگاری است اگر تصور شود اسرائيل به تلاش‌های مخرب خود برای به شکست کشاندن تلاش‌های مذاکراتی دست خواهد کشید.

آگهی

مانع دیگر ساختار مقابله و دشمنی است که در حکومت آمریکا با جمهوری اسلامی وجود دارد. مجموعه‌ای که برای چندین دهه شکل گرفته، حجم یافته و به مانعی موثر در مسیر هرگونه تلاش برای تنش‌زدایی میان این دو بازیگر تبدیل شده است. درست است که دونالد ترامپ ممکن است به دنبال توافق و حتی ملاقات با رهبران ایران باشد؛ اما هر سیاستمداری برای اجرای یک برنامه اجرایی، به بدنه‌ای از نیروهای اجرایی احتیاج دارد که با او همراه باشند. مرور کتاب خاطرات نیروهایی که در دولت نخست ترامپ در کابینه او حضور داشتند نشان می‌دهد که افرادی چون جان بولتون، مایک پمپئو و دیگران تا چه اندازه تلاش کردند تا تمایل ترامپ برای رسیدن یک توافق با کره شمالی به شکست بینجامد. در نهایت هم هرچند ترامپ و کیم نه یک بار که دو بار با یکدیگر رو به رو شدند، اما هیچ تغییر معناداری در خصوص مسئله پیونگ یانگ ایجاد نشد.

مسئله دیگر، تمایلات ترامپ برای جلب توجهات رسانه‌ای است؛ بسیاری در ایران نگرانند که ترامپ به دنبال الگویی مانند آنچه با کره شمالی انجام داد باشد؛ به این معنا که او صرفا به دنبال حصول توافقی پر سر و صدا با تهران باشد و در نهایت تغییر در محدودیت‌ها و تحریم‌های وارد شده علیه جمهوری اسلامی ایجاد نشود. اصرار طرف آمریکایی بر برگزاری مذاکرات مستقیم و در مقابل انکار مقام‌های جمهوری اسلامی در این خصوص هم در همین چارچوب قابل ارزیابی است.

مسئله نفوذ روسیه در ایران و همچنین خواسته‌های این کشور در مقابل هرگونه برقراری روابط نزدیک میان ایران و غرب نیز از دیگر مولفه‌هایی است که نباید به سادگی از آن عبور کرد. مطابق سیاست کلاسیک کرملین، منابع مسکو در استمرار تنش و روابط پر چالش میان ایران و غرب است و این کشور در شرایطی که مناسباتش با تهران در یکی از بهترین دوره‌های تاریخ در چند دهه اخیر رسیده، بعید است که از کارشکنی در این مسیر چشم بپوشد.

مانع دیگر پیش‌رو در این مسیر، زمان اندک باقی‌مانده در مقابل چالش‌های بسیار پیچیده و چند لایه در برنامه هسته‌ای ایران است. تا پایان تابستان سال جاری، بسیاری از ددلاین‌های موجود در توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ به پایان خواهد رسید؛ امکان برای فعال کردن مکانیسم ماشه از بین خواهد رفت و در مقابل غنی‌سازی اورانیوم در نیروگاه‌های هسته‌ای ایران با سرعت در حال افزایش است؛ در مقابل در ایالات متحده رئيس جمهوری در قدرت است که چندان به پیگیری روندهای طولانی علاقه‌ای ندارد و می‌خواهد در سریع‌ترین زمان ممکن به نتیجه مدنظر خود دست یابد؛ این در حالیست که مسئله هسته‌ای ایران ابعاد و پیچدگی‌های فراوانی دارد که رسیدن به یک نتیجه سریع را با دشواری‌های بسیاری رو به رو می‌کند.

آگهی

به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید

در پایان به نظر می‌رسد، طرفین اگر نگوییم برای حل و فصل، که دست‌کم برای گام برداشتن در مسیر تنش‌زدایی یک فرصت بی‌سابقه دارند که می‌تواند تغییرات مهمی در تاریخ تقابل ایران و آمریکا ایجاد کند؛ با این حال، سایه سنگین موانع و مخالفت‌های داخلی در هر دو کشور و منطقه‌ای و بین‌المللی هم آنقدر زیاد هستند که هر کدام از آنها برای به شکست کشاندن این تلاش‌ها کافی به نظر می‌رسند.

source

توسط modekhabari.ir