آگهی

روزنامه هم‌میهن چاپ تهران، در گزارشی با نام «مگر زنده بود؟»، از بی‌خبری بسیاری از اهالی ادبیات از حیات ماریو بارگاس یوسا نوشت، موضوعی که پس از مرگ میلان کوندرا در سال ۲۰۲۳ نیز در ایران مشهود بود. با این وجود گروه بزرگی در شبکه‌های اجتماعی با انتشار تصاویری از کتاب‌های یوسا مرگ او را تسلیت می‌گفتند و ابراز تاسف عمیق خود را ابراز می‌کردند. این ابراز احساسات جمعی، فراتر از یک سوگ ادبی ساده، الگوهایی از ژست‌های ادبی و تظاهر به دانایی را نشان ‌می‌داد که توجه ناظران را جلب کرد.

به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید

بارگاس یوسا در دوران حیات خود چهره‌ای جهانی در ادبیات بود و بسیاری از کاربران ایرانی با انتشار تصویر او و نقل‌قول‌هایی از آثارش، سعی در نشان دادن پیوند خود با ادبیات جهان داشتند. در این میان، سه الگوی اصلی در محتوای پست‌های فارسی به چشم می‌خورد:

نخست ژست‌های ادبی؛ یعنی استفاده از لحن بسیار ادیبانه و آوردن نام کتاب‌ها و شخصیت‌های ادبی برای نشان دادن عمق تأثر و دوم تظاهر به آگاهی؛ به گونه‌ای که بعضی کاربران تحلیل‌هایی طولانی درباره تأثیر یوسا بر ادبیات ارائه می‌دادند بی‌آنکه مشخص باشد واقعاً با آثار او آشنایی هستند یا نه و سوم بازنشر بدون شناخت؛ برای مثال کپی کردن جملات قصار یا خلاصه زندگی‌نامه یوسا از منابع خبری بدون هرگونه نظر شخصی.

در این میان، واکنش‌های طنزآمیز یا نقادانه نیز دیده می‌شد؛ عده‌ای با کنایه می‌گفتند اکنون «همه ناگهان طرفدار پروپاقرص یوسا شده‌اند» و می‌پرسیدند چند نفر از این سوگواران تا به حال رمانی از او را کامل خوانده‌؟ به طور کلی، جو حاکم بر شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان پس از این رخداد، حالتی دوگانه داشت؛ از سویی ادای دین صادقانه دوستداران واقعی ادبیات، و از سوی دیگر نوعی نمایش فرهنگی که شاید بتوان آن را نشانه‌ای از اسنوبیسم (snobbism) فرهنگی تلقی کرد.

اسنوبیسم فرهنگی در ایران: تظاهر در عرصه ادب

اسنوبیسم به طور کلی به رفتار کسانی اطلاق می‌شود که می‌کوشند خود را دارای سلیقه و دانشی برتر نشان دهند و از این راه تمایز اجتماعی کسب کنند. در جامعه ایران نیز این تمایل به خودنمایی فرهنگی به‌ویژه در میان طبقه متوسط تحصیل‌کرده قابل مشاهده است. همان قشری که دغدغه‌های اقتصادی کمتری نسبت به طبقات پایین جامعه دارد و می‌تواند برای خودنمایی‌های فرهنگی وقت و هزینه صرف کند.

هومن جعفری روزنامه‌نگار در یادداشتی که در سال مهرماه ۱۴۰۲ در روزنامه فرهیختگان منتشر شد شبکه‌های اجتماعی فارسی را درگیر «اسنوبیسم مطلق» توصیف کرده بود. به باور او گروهی از افراد برای یافتن وجهه‌ی اجتماعی، خود را وابسته به جریان‌ها و علایقی نشان می‌دهند که در باطن اعتقادی به آن‌ها ندارند.

منتقدان فرهنگی در ایران به کرات از رواج چنین ژست‌های روشنفکرانه‌ای انتقاد کرده‌اند. شفیعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر، تصریح کرده که بسیاری از به‌اصطلاح روشنفکران ایرانی «به آنچه می‌گویند عقیده ندارند» و در عمل «مترجم ناقص حرف‌های دیگران» هستند که بدون درک درست، افکار غربی را طوطی‌وار تکرار می‌کنند. او در «زمینه اجتماعی شعر فارسی» منتشر شده توسط انتشارات اختران در سال ۱۳۸۶، اسنوبیسم را مختص طبقه متوسط نمی‌داند و آن را به جامعه روشنفکران نیز تعمیم می‌دهد، تا جایی که از نظر او گروهی از ایشان نه روشنفکر بلکه به تعبیر او «مجلّای اتَمّ اسنوبیسم» (به تمام معنا مظهر اسنوبیسم) هستند.

ناصر فکوهی، انسان‌شناس ایرانی، نیز پدیده اسنوبیسم فکری را  نقد کرده و معتقد است در فضای روشنفکری ما، اسنوبیسم مانند علف هرز رشد کرده و اندیشه را به محاق می‌برد. به گفته فکوهی، در ایران معاصر افراد زیادی را می‌بینیم که کمترین شناختی از اندیشه متفکران طراز اول جهان ندارند اما نام‌هایی چون فوکو، دریدا، بودریار یا دولوز را «همچون انواع میوه و شیرینی» به زبان می‌آورند، بی‌آنکه درکی از عمق آن افکار داشته باشند. او این رفتار را مصداق «اسنوبیسم تازه به دوران رسیده» می‌داند که اگرچه به اصل آن اندیشه‌ها صدمه‌ای نمی‌زند، اما تفکر نسل‌های آینده را از دست‌یابی به تحلیل‌های عمیق و راه‌حل‌های عملی محروم می‌سازد.

این منتقدان فرهنگی مختلف از خواستگاه‌های فکری متفاوت، «تظاهر به فرهیختگی» را معضلی اجتماعی قلمداد می‌کنند. اما آیا پدیده اسنوبیسم مختص ایرانیان است؟

اسنوبیسم در جوامع غربی: تمایز طبقاتی و شبکه‌های اجتماعی

اسنوبیسم پدیده‌ای مختص ایران نیست و در جوامع اروپایی نیز ریشه‌های تاریخی عمیقی دارد. در فرهنگ انگلیسی واژه snob از قرن نوزدهم به افرادی گفته می‌شد که شیفته تقلید از طبقات بالاتر بودند یا دیگران را به خاطر سلیقه پایین‌تر تحقیر می‌کردند.

هنوز هم snobbery در انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی به اشکال گوناگون دیده می‌شود؛ از فخرفروشی به کدپستی محل سکونت گرفته (postal code snobbery) تا لاف زدن درباره کتاب‌ها و فیلم‌های کلاسیک.

پژوهش‌های اجتماعی در بریتانیا نشان می‌دهد که تظاهر به کتاب‌خوانی عمیق، رفتاری رایج حتی در میان مردم عادی است. در یک نظرسنجی از دو هزار شهروند بریتانیایی، ۶۲٪ افراد اعتراف کردند کتاب‌های کلاسیکی را که هرگز نخوانده‌اند را خوانده‌اند، تا باهوش‌تر به نظر برسند. جالب آن‌که مردان در این میان دو برابر زنان به نقل قول‌آوری‌های مشهور دست می‌زنند تا خود را فرهیخته و دنیا‌دیده نشان دهند.

این آمار نشان می‌دهد فشار اجتماعی برای بافرهنگ به نظر رسیدن منحصر به جامعه ایران نیست و در جوامع مدرن غربی هم افراد برای کسب وجهه، به راهبردهای نمادین مشابهی متوسل می‌شوند.

البته تفاوت‌های قابل توجهی در نحوه و شدت اسنوبیسم میان ایران و غرب وجود دارد. در اروپا، به واسطه پیشینه تاریخی، سرمایه فرهنگی به شکل نهادینه‌تری توزیع شده و خرده‌فرهنگ‌ها و ضدفرهنگ‌ها نیز نقش پررنگی دارند. از این رو، رفتارهای روشنفکرنمایانه اغلب با واکنش انتقادی جامعه روبرو می‌شود. برای مثال در فرهنگ عامه بریتانیا «اسنوب» خواندن کسی، نوعی شماتت محسوب می‌شود اما از طرف دیگر در ایران، «فرهیخته‌نمایی» گاه هنوز به کسب پرستیژ اجتماعی کمک می‌کند، چرا که داشتن دانش ادبی و هنری غربی به عنوان وجه تمایز طبقه متوسط شهری تلقی می‌شود.

آگهی

پیر بوردیو جامعه‌شناس فرانسوی در پژوهش کلاسیک خود به نام  «تمایز» نشان می‌دهد که چگونه در فرانسه معیارهای ذائقه فرهنگی برتر توسط طبقات دارای سرمایه فرهنگی از جمله تحصیل‌کردگان با سلایق خاص و ظریف، تعیین می‌شود و دیگران نیز آن را طبیعی می‌پندارند. به بیان بوردیو، افراد دارای تحصیلات و سرمایه فرهنگی بالا هستند که تعریف می‌کنند چه چیزی سلیقه خوب محسوب می‌شود و این تعریف را به کل جامعه القا می‌کنند.

در کشورهای اروپایی مانند فرانسه و آلمان، این تمایز ذائقه از دیرباز ابزار تثبیت هویت طبقات مرفه بوده است. برای مثال، در آلمان طبقه «بورژوازی مُتعلم» (Bildungsbürgertum) که از دوران روشنگری ظهور کرد، به داشتن ذوق ادبی و هنری افتخار می‌کرد و از منظر برخی منتقدان «اعضای این طبقه عمدتاً اسنوب بودند» و خود را حامل فرهنگ برتر می‌دانستند.

نگاه دقیق به چنین پیشینه‌ای نشان می‌دهد که چرا در جوامع غربی، اسنوبیسم فرهنگی شکلی از رقابت نمادین میان طبقات بوده و هست. اگرچه امروز با رشد آموزش همگانی و ظهور فرهنگ عامه‌پسند، مشروعیت آن تا حدی به چالش کشیده شده است.

شبکه‌های اجتماعی در دوران معاصر عامل مشترکی هستند که اسنوبیسم را هم در ایران و هم در غرب تشدید کرده‌اند. در گذشته، ژست‌های روشنفکری محدود به محافل نخبه یا رسانه‌های رسمی بود، اما اکنون با وجود پلتفرم‌هایی چون توییتر و اینستاگرام، هر فرد می‌تواند برای صدها یا هزاران نفر نمایش «فرهنگ‌دوستی» اجرا کند.

آگهی

این بستر جهانی منجر شده فشار اجتماعی برای فرهیخته‌تر دیده شدن، به شکل قابل توجهی افزایش یابد؛ چه یک جوان اهل تهران که با اشتراک نقل‌قولی از مارسل پروست می‌خواهد در میان همسالانش خاص به نظر برسد، چه یک دانشجو در پاریس که با انتشار عکس جلد کمدی الهی دانته تلاش می‌کند وجهه‌ای فرهیخته پیدا کند.

بنابراین شاید بتوان عوامل مشابهی را در بروز رفتارهای اسنوبیستی یا فرهیخته‌گرایانه هم در ایران و هم در اروپا شناسایی کرد. «طبقه اجتماعی و درآمد» که مجال بروز این رفتار را به افراد می‌دهد عامل قابل توجهی است. اما بدون «سرمایه و سوادفرهنگی» که ماده‌ی خام این رفتار است ناممکن می‌نماید. از طرف دیگر «فشار جمعی و میل به دیده‌شدن و مقبولیت» که فرد را وادار به تظاهر می‌کند و «رقابت نمادین» که افراد را به اغراق در نمایش دانسته‌‌هایشان سوق می‌دهد در این میان تاثیر حائز اهمیتی دارند.

یورونیوز فارسی را در ایکس دنبال کنید

با این وجود تفاوت ملموسی نیز وجود دارد. فرهنگ ایرانی به دلیل تاریخ خاص خود که متحمل سال‌ها سانسور و انزوای بین‌المللی بوده و گذارهای اجتماعی و سیاسی قابل توجهی نیز از سر می‌گذراند، گاه پذیرای نمایش‌های اغراق‌شده‌تر در عرصه فرهنگ بوده است. در حالی که در بسیاری از جوامع غربی، سال‌ها نقد و طنز اجتماعی، حساسیتی نسبت به «لافِ فضل» ایجاد کرده و آن را تا حدی کنترل می‌کند.

آگهی

ادبیاتی که یوسا ترجیح می‌داد

واکنش گسترده به مرگ ماریو بارگاس یوسا در میان کاربران فارسی‌زبان، واجد لایه‌های معناداری از رفتار فرهنگی است. از یک سو عشق واقعی به ادبیات و تأثر از فقدان یکی از بزرگان قلم در این واکنش‌ها مشهود بود. از سوی دیگر نمی‌توان انکار کرد که بخشی از این شور جمعی، حاصل فضایی است که در آن نمایش فرهنگی و اسنوبیسم رایج است. این رفتار همان‌طور که گفته شد منحصر به ایران نیست و جلوه‌هایی از آن را در جوامع دیگر نیز می‌بینیم، اما شدت و شیوه بروز آن بازتاب‌دهنده شرایط خاص اجتماعی-فرهنگی در ایران است.

طبقه متوسط ایرانی به عنوان حامل اصلی این رفتار، تحت تأثیر ترکیبی از میل به تمایز، فشار شبکه‌های اجتماعی و ارزش سنتی فرهنگ و ادب، گاه در دام ژست‌های روشنفکرانه می‌افتد. پژوهش‌های تطبیقی در اروپا نیز نشان می‌دهد که هرچند ریشه‌های اسنوبیسم در همه‌جا به تمایزطلبی طبقاتی برمی‌گردد، اما زمینه‌های تاریخی و ساختارهای اجتماعی می‌توانند آن را تشدید یا تعدیل کنند.

بسیاری از نویسندگان هم‌ تراز یوسا بر این باورند که ادبیات و هنر زمانی نقش اصیل خود را ایفا می‌کنند که محمل همدلی و آگاهی باشند، نه نردبانی برای برتری‌جویی اجتماعی. بارگاس یوسا در سخنرانی نوبل خود، «در ستایش خواندن»، گفته بود: «ادبیات ما را وادار می‌کند که به جای دیگران زندگی کنیم و از این طریق دایره همدلی‌مان را گسترش دهیم». به نظر نمی‌رسد این دایره همدلی دست‌کم در سال‌های اخیر در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته باشد.

آگهی

source

توسط modekhabari.ir