این گاز قرار است از طریق خاک جمهوری آذربایجان و بهصورت زمینی به ایران منتقل شده و در منطقه آستارا تحویل شود. ادعا می شود که هدف اصلی این پروژه، تأمین نیاز گازی مناطق شمالی ایران و حرکت به سوی تبدیل ایران به هاب گازی منطقهای است.
این توافق بخشی از همکاریهای گستردهتر ایران و روسیه در حوزه انرژی است و مقامات ایرانی امید دارند که با نهایی شدن مذاکرات باقیمانده، عملیات اجرایی واردات گاز روسیه بهزودی آغاز شود.
ادعا می شود که اجرای این طرح میتواند به تقویت امنیت انرژی ایران کمک کند و در عین حال، جایگاه ایران را در بازار انرژی منطقه ارتقا دهد.
دومین دارنده بزرگ ذخیره گاز جهان خود گاز وارد میکند
با وجود آنکه ایران پس از روسیه دارای دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی در جهان است، به دلیل عوامل ساختاری و مدیریتی همچون رشد سریع مصرف داخلی، کمبود سرمایهگذاری در توسعه میادین گازی، فرسودگی زیرساختها و تحریمهای طولانیمدت که مانع جذب فناوری و سرمایه خارجی شدهاند، با بحران تأمین گاز مواجه شده است.
این بحران بهویژه در فصول سرد سال، زمانی که مصرف داخلی از تولید پیشی میگیرد، شدت مییابد و باعث کمبود گاز در مناطقی چون شمال کشور میشود. در نتیجه، ایران برای پر کردن شکاف میان عرضه و تقاضا، واردات گاز از روسیه را در دستور کار قرار داده است؛ تصمیمی که علیرغم برخورداری کشور از ذخایر عظیم گازی، به یک ضرورت راهبردی تبدیل شده است.
منافع ایران و روسیه در این قرارداد
این توافق برای هر دو کشور انگیزههای استراتژیکی دارد: ایران به دنبال تأمین کمبود گاز، جلوگیری از خاموشیهای صنعتی، تبدیل شدن به هاب منطقهای گاز از طریق صادرات مجدد، و درآمدزایی سالانه ۱۰ تا ۱۲ میلیارد دلار از ترانزیت و سوآپ گاز است.
در حالی که روسیه در پی یافتن بازارهای جایگزین پس از تحریمهای غرب و بهرهبرداری از ظرفیت مازاد صادراتی خود است. با این حال، چالشهایی همچون تعیین سازوکار قیمتگذاری گاز، ریسک وابستگی به آذربایجان به دلیل تنشهای سیاسی منطقهای، و نیاز به توسعه زیرساختهای جدید، پیش روی اجرای این پروژه قرار دارد.
موفقیت نهایی این همکاری، مشروط به حل اختلافات، تضمین ثبات سیاسی در مسیر انتقال و جذب سرمایهگذاریهای لازم خواهد بود.
ترانزیت گاز از خاک آذربایجان و همگرایی باکو-تهران؟
انتقال گاز روسیه به ایران از مسیر خاک آذربایجان، فرصتی برای همگرایی بیشتر میان تهران و باکو فراهم میکند؛ هرچند این فرصت با موانع ژئوپلیتیکی همراه است. در حالی که همکاری در زمینه انرژی میتواند روابط دوجانبه را بهبود بخشد و اعتماد متقابل ایجاد کند، اختلافات دیرینه، از جمله روابط راهبردی آذربایجان با اسرائیل، تنشهای مربوط به جنگ قرهباغ، و پروژههای حساس کریدور زنگهزور، همچنان سایه بر مناسبات دو کشور افکنده است.
بنابراین، هرچند ترانزیت گاز میتواند زمینهای برای افزایش تعاملات اقتصادی و سیاسی فراهم کند، اما تحقق همگرایی پایدار نیازمند مدیریت دقیق اختلافات و تقویت دیپلماسی انرژی است.
چالشهای فنی و زیرساختی
دالغا خاتیناوغلو، کارشناس انرژی مقیم جمهوری آذربایجان، با اشاره به ظرفیت محدود خط لوله گاز آستارا برای انتقال گاز روسیه به ایران از طریق خاک آذربایجان توضیح میدهد که اگرچه امکان انتقال گاز روسیه به جمهوری آذربایجان از طریق خط لوله مازدوک-باکو و سپس انتقال آن به ایران از طریق خط لوله باکو-آستارا وجود دارد، اما ظرفیت روزانه این مسیرها تنها حدود شش میلیون مترمکعب است.
این در حالی است که نیاز ایران در فصول گرم سال روزانه حدود ۱۵۰ میلیون مترمکعب و در فصول سرد سال حتی تا دو برابر این مقدار کسری دارد.
بر این اساس، میزان گاز قابل انتقال از روسیه نمیتواند حتی بخش کوچکی از کمبود گاز ایران را جبران کند، چه رسد به آنکه ایران را به هاب گازی منطقه تبدیل کند.
البته محسن پاکنژاد، وزیر نفت ایران، تأکید کرده است که انتقال گاز از طریق خطوط موجود تنها «فاز اول» توافق محسوب میشود و برای دستیابی به هدف صادرات سالانه ۵۵ میلیارد مترمکعب (معادل روزانه ۱۵۰ میلیون مترمکعب) احداث خطوط لوله جدید ضروری خواهد بود.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
عبدالله باباخانی، کارشناس انرژی مقیم آلمان، با اشاره به قیمت گاز وارداتی از روسیه، تأکید میکند که با توجه به جنگ اوکراین و از دست رفتن بازار گاز اروپا برای روسیه، صادرات گاز به ایران میتواند بهعنوان جایگزینی برای بازار از دسترفته اروپا عمل کند. به گفته او، با این توافق، مشکل بازار صادرات گاز روسیه تا حدی برطرف شده و مسیر جایگزینی برای آن مشخص شده است.
باباخانی برآورد میکند که ارزش احتمالی این قرارداد، در صورتی که قیمت منطقهای گاز را حدود ۲۵ سنت در نظر بگیریم، سالانه نزدیک به ۱۴ میلیارد دلار خواهد بود، در حالی که هزینه عبور از خاک آذربایجان، که حدود یک میلیارد دلار تخمین زده میشود، باید توسط یکی از طرفین پرداخت شود.
وی همچنین خاطرنشان میکند که ایران به دلیل سوءمدیریت در بخش انرژی و نبود برنامهریزی صحیح، اکنون با کسری ۳۰ درصدی انرژی روبرو شده است.
باباخانی اضافه میکند: «اگر قرار بود با غرب به تفاهم برسیم و از فناوری و سرمایهگذاری خارجی بهرهمند شویم، آیا در امضای قرارداد با روسیه شتاب نکردیم؟ ترکیه و چین مسیر متفاوتی در تعاملات گازی خود با روسیه در پیش گرفتند.
معاهده راهبردی ایران–روسیه و همکاریهای انرژی
بر پایه معاهده جامع راهبردی که در ژانویه ۲۰۲۵ میان ایران و روسیه امضا و در آوریل همان سال توسط ولادیمیر پوتین به قانون تبدیل شد، همکاری انرژی به عنوان یکی از محورهای اصلی در دستور کار قرار گرفت.
این معاهده با ۴۷ ماده، چارچوبی قانونی برای تعمیق همکاری در حوزههای انرژی، حملونقل، صنعت و دفاع ایجاد کرده است. از مهمترین دستاوردهای آن، توافق بر سر واردات گاز روسیه به ایران است.
در فاز نخست، سالانه ۵۵ میلیارد مترمکعب (روزانه ۱۵۰ میلیون مترمکعب) گاز از طریق خط لولهای که از جمهوری آذربایجان عبور میکند، به ایران تحویل داده خواهد شد، با امکان افزایش این حجم به ۱۱۰ میلیارد مترمکعب. این پروژه با هدف جبران کمبود گاز شمال ایران در فصلهای سرد و تبدیل ایران به هاب ترانزیت گاز روسیه به جنوب و شرق آسیا طراحی شده است.
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
معاهده راهبردی ۲۰۲۵ همچنین بستر همکاری در انرژی هستهای، سوآپ گاز و توسعه میادین مشترک را فراهم کرده و استفاده از کریدور حملونقل شمال–جنوب برای صادرات انرژی روسیه را تسهیل میکند.
با این حال، موفقیت این همکاری در گروی عبور از چالشهایی چون وابستگی به مسیر ترانزیتی آذربایجان، تحریمهای غربی، محدودیتهای مالی، فناوری و اختلافات احتمالی در قیمتگذاری گاز خواهد بود.
چشمانداز همکاریهای انرژی ایران و روسیه
در ادامه این روند، در سال ۲۰۲۵، چهار قرارداد برای توسعه هفت میدان نفتی ایران با شرکتهای روسی به ارزش چهار میلیارد دلار امضا شد. این قراردادها که بر گسترش حضور روسیه در بازار انرژی ایران و انتقال فناوری تمرکز دارند، با هدف توسعه زیرساختهای نفتی و افزایش بهرهوری منابع انرژی کشور منعقد شدهاند.
تمرکز اصلی این پروژهها بر توسعه میادین نفتی مشترک با کشورهای همسایه است که نیازمند فناوریهای نوین و سرمایهگذاریهای کلان است. در شرایط تحریمی، همکاری با روسیه فرصتی برای جبران کمبودهای فناوری و سرمایه محسوب میشود.
این قراردادها نشانهای از تغییرات ژئوپلیتیکی در روابط انرژی دو کشور و تلاش ایران برای یافتن شرکای جدید در برابر تحریمهای غربی است. با وجود چالشهایی همچون تحریمها و محدودیتهای مالی، قراردادهای ۲۰۲۵ نسبت به تفاهمنامه ۴۰ میلیارد دلاری سال ۲۰۲۲ با گازپروم که به دلیل تحریمها اجرایی نشد، وارد فاز عملیاتی شدهاند و بر تسریع پروژههای با بازدهی سریع تمرکز دارند.
ایران و رؤیای تبدیل شدن به هاب انرژی منطقهای
با وجود تحولات اخیر، مسیر تبدیل ایران به مرکز انرژی منطقهای همچنان با موانع ساختاری جدی روبروست. استمرار تحریمهای بینالمللی، فرسودگی زیرساختها، ضعف در جذب سرمایهگذاری خارجی و خصوصی نبودن صنعت انرژی، موانعی کلیدی محسوب میشوند.
اگرچه وزیر نفت ایران این قراردادها را بخشی از راهبرد کلان کشور برای تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه دانسته و بر توسعه همکاریهای آتی با روسیه در زمینه سوآپ و ترانزیت گاز تأکید کرده، اما بدون اصلاحات ساختاری عمیق، این هدف همچنان دور از دسترس خواهد بود.
واردات گاز از روسیه یا سایر کشورها به تنهایی نمیتواند جایگزین نیاز به نوسازی صنعت انرژی، بهبود زیرساختها و رفع تحریمها شود.
در غیاب این اصلاحات، رؤیای تبدیل شدن ایران به هاب انرژی منطقهای بیش از آنکه واقعیتی نزدیک باشد، هدفی بلندمدت و دشوار خواهد ماند.
نتیجهگیری
ایران که زمانی به عنوان یکی از رقبای بالقوه روسیه در تأمین انرژی اروپا مطرح بود، با اجرایی شدن قرارداد فعلی، به واردکننده گاز از روسیه تبدیل خواهد شد
. این چرخش بنیادین نه تنها بیانگر آثار بحرانهای داخلی و فشارهای بینالمللی بر بخش انرژی ایران است، بلکه نشاندهنده تحول در نظم ژئوپلیتیکی بازار جهانی انرژی محسوب میشود؛ نظمی که در آن جایگاه بازیگران سنتی دستخوش تغییرات سریع شده است.
همکاری کنونی با روسیه در زمینه واردات گاز، در اصل واکنشی به کمبود گاز در مناطق شمالی ایران و تلاشی برای حضور در مسیرهای ترانزیتی گاز منطقهای است. با این وجود، اتکای ایران به مسیرهای ترانزیتی مانند آذربایجان و نبود یک سازوکار شفاف برای قیمتگذاری، تداوم این همکاری را در هالهای از ابهام قرار داده است.
به فیسبوک یورونیوز فارسی بپیوندید
در این شرایط، مدیریت چالشهای ژئوپلیتیکی، تثبیت چارچوبهای مالی پایدار و ارتقاء زیرساختهای فنی برای حفظ پایداری این همکاریها کاملاً ضروری است.
اما حتی در صورت موفقیت پروژه واردات گاز از روسیه، تحقق هدف کلان تبدیل ایران به یک هاب انرژی منطقهای مستلزم اصلاحات عمیقتر خواهد بود. توسعه میادین گازی داخلی به ویژه در پارس شمالی، جذب سرمایهگذاری خارجی قابل توجه، خصوصیسازی تدریجی صنعت انرژی و رفع تحریمهای بینالمللی، پیششرطهای اساسی این مسیر هستند.
در غیاب این اصلاحات راهبردی، نه تنها رؤیای تبدیل شدن به مرکز انرژی منطقهای تحقق نخواهد یافت، بلکه ایران با خطر افزایش وابستگی ساختاری به واردات انرژی نیز مواجه خواهد شد.
در مجموع، تحولات اخیر بار دیگر اهمیت اتخاذ یک استراتژی جامع، مبتنی بر بازسازی زیرساختها، بهبود محیط سرمایهگذاری و بازتعریف جایگاه ایران در بازار جهانی انرژی را برجسته میکند.
source