حکومت ایران از زمان تشدید درگیریها بین اسرائیل و حزبالله لبنان که دو هفته پیش با انفجار پیجرها و بیسیمهای اعضای این گروه آغاز شد تاکنون تنها به حمایت شفاهی از حزبالله و تبلیغات داخلی در این باره اکتفا کرده است.
علی خامنهای، رهبر ایران روز شنبه در پیام خود به مناسبت کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزبالله حرفی از «انتقام» و «خونخواهی» به میان نیاورد. او پس از کشته شدن اسماعیل هنیه، رهبر حماس در خاک ایران از «خونخواهی» سخن گفته بود اما تاکنون تهران واکنشی به ترور رهبر حماس در خاک خود نشان نداده است.
ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز روز دوشنبه گفت که نیازی به استقرار نیروهای ایرانی در لبنان و نوار غزه نیست. او تاکید کرد که فلسطینیها و لبنان میتوانند از خودشان دفاع کنند. سخنانی که در تناقض آشکار با سخنان مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری ایران در نیویورک است که در مصاحبهای گفته بود حزبالله به تنهایی توان رویارویی با اسرائیل و شرایط موجود را ندارد.
به نظر میرسد که موضع محتاط ایران در قبال آنچه که بر حزبالله لبنان میگذرد باید در چهارچوب برنامه هستهای تهران و هزینهای که ایران طی ربع قرن اخیر برای این برنامه پرداخته است بررسی کرد.
ایران به نظر میرسد که با اولویت دادن به منافع راهبردی خود درصدد است تا حد امکان از رویارویی مستقیم نظامی با اسرائیل خودداری کند زیرا هدف اولیه این کشور در هرگونه رویارویی با ایران تاسیسات هستهای خواهد بود. تجربه حمله چند ماه پیش نیروهای سپاه به اسرائیل که پس از حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق صورت گرفت نیز در این تصمیم بیتاثیر به نظر نمیرسد.
ایران صدها پهپاد و موشک به سوی اسرائیل شلیک کرد اما تقریبا تمام آنها از سوی اسرائیل و متحدانش در آسمان این کشور یا کشورهای همسایه از جمله اردن رهگیری شدند.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
حزبالله تا چه حد به ایران نزدیک است؟
حزبالله لبنان را میتوان نیروی دستپرورده ایران در لبنان دانست. این گروه از معدود گروههای شیعه متحد ایران در منطقه است.
حسن نصرالله در سال ۲۰۱۶ در مورد نزدیکی حزبالله لبنان به ایران گفته بود که «کمکهای مالی، سلاحها، حقوق و دیگر مخارج» این گروه از سوی تهران تامین میشود.
با این حال پیش از کشته شدن حسن نصرالله فایننشال تایمز گزارش داده بود که جمهوری اسلامی برای اطمینان بخشی به حزبالله و تاکید بر حمایتش از این گروه مجبور شده نمایندگانی به لبنان بفرستد تا به رهبری حزبالله اطمینان دهند که تهران پشت حزبالله را خالی نکرده است.
عباس نیلفروشان، از فرماندهان سپاه قدس ایران همراه با حسن نصرالله، رهبر حزبالله در حمله روز جمعه گذشته اسرائیل کشته شد.
این در حالی است که احتمال داده میشود روحیه کادر بالا، میانی و اعضای عادی حزبالله پس از انفجار پیجرها و حالا کشته شدن حسن نصرالله افت کرده باشد. به ویژه که حزبالله تاکنون نتوانسته واکنشی در حد و اندازه ضرباتی که خورده است نشان دهد.
ایران همواره به حزبالله کمک کرده بود تا در صورت رویارویی مستقیم نظامی با اسرائیل بتواند از این گروه به عنوان اهرم فشار در مرز با این کشور استفاده کند. این در حالی است که شرایط پس از حمله هفت اکتبر حماس به اسرائیل بسیاری از معادلاتی را که ایران روی آن حساب باز کرده بود تغییر داد.
جاناتان لرد، کارشناس امور خاورمیانه در مرکز امنیت نوین آمریکا درباره روابط تهران با حزبالله میگوید: «حزبالله وجود دارد تا از ایران محافظت شود اما برعکس آن صدق نمیکند.»
او با طرح مثالی از بازی شطرنج میگوید: «شاه هیچ وقت برای نجات سرباز، خود را فدا نمیکند.»
وهبی قاطيشه، از فرماندهان بازنشسته ارتش لبنان نیز میگوید: «ایران وقتی حزبالله در موقعیت دشواری قرار داشت آن را رها کرد و بهانه آورد که این گروه تنهایی توانایی رویارویی را دارد.»
توماس جونو، استاد دانشگاه اتاوا و کارشناس خاورمیانه هم میگوید: «اولویت اول ایران پیشگیری از تبدیل خشونت موجود به یک جنگ تمام عیار منطقهای است.»
خلیل حلو، یکی دیگر از فرماندهان پیشین ارتش لبنان در مورد موضع تهران میگوید: «آنها هیچ نشانهای مبنی بر حمایت از حزبالله در این جنگ ارسال نمیکنند. حزبالله زیر حمله است و ایران هیچ کار نمیکند.»
به گفته وی در مقابل ایران به دنبال کاهش تنش با آمریکا و گفتگو درباره برنامه هستهای خود است.
چرا برنامه هستهای ایران به سرنوشت حزبالله گره خورده است؟
رویدادهای روزهای اخیر بیشک بر تصمیمگیریهای رهبران حکومت ایران طی روزها و ماههای آینده تاثیر خواهد گذاشت. از یک طرف میتوان تصور کرد که تحولات روزهای اخیر ممکن است رهبری حکومت ایران را به این نتیجه برساند که چارهای جزب ساخت سلاح هستهای برای دفاع از منافع تهران وجود ندارد.
اما از سوی دیگر این احتمال نیز وجود دارد که رهبر جمهوری اسلامی و مشاورانش به این نتیجه برسند که با تضعیف حزبالله اهرم فشار خود در صورت حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران را از دست دادهاند. آنها به واسطه ماجرای انفجار پیجرها و کشته شدن اسماعیل هنیه شاهد دامنه نفوذ در داخل حزبالله و حکومت خود بودهاند و احتمالا به خوبی میدانند که در صورت حرکت ایران به سمت ساخت سلاح هستهای ممکن است اسرائیل در داخل ایران رویدادهایی مشابه را رقم بزند.
در این صورت میتوان متصور شد که اولویت اول حکومت ایران انجام عملیات ضدجاسوسی و پاکسازی ساختار حکومت از «نفوذیها» خواهد بود. کاری که هرچند برای ادامه حیات جمهوری اسلامی بسیار ضروری به نظر میرسد اما انجام آن چندان ساده نیز نیست.
اسرائیل از سال ۲۰۰۶ میلادی پس از جنگ تابستان آن سال با حزبالله خود را برای رویارویی مجدد با این گروه آماده کرده بود. از سوی دیگر اسرائیل سالها است که خود را برای مقابله با برنامه هستهای ایران نیز آماده میکند. در نتیجه این احتمال را میتوان داد که اسرائیل برای سناریویی که ایران در آن به سمت تولید سلاح هستهای میرود به دقت برنامهریزی کرده باشد.
به این ترتیب جمهوری اسلامی از یک سو خود را بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر احساس میکند. امری که تولید سلاح هستهای را بیش از هر وقت دیگری برای سران تهران توجیهپذیر میکند. از سوی دیگر تهران میداند که هزینه حرکت به سمت تولید سلاح هستهای میتواند بسیار سنگین باشد.
واکنش محتاطانه ایران به آنچه بر حزبالله لبنان میگذرد نیز در همین چهارچوب قابل تفسیر است. تهران اولویت را در حفظ دستاوردهای هستهای خود میداند و دلیلی نمیبیند که بخواهد همه چیز را به خاطر حزبالله به خطر بیاندازد. با این حال موقعیت تهران با تضعیف حزبالله، حماس و احتمالا حوثیهای یمن بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر خواهد بود.
در این میان باید توجه داشت که تحولات آتی در جنگ اسرائیل و حزبالله مانند احتمال حمله زمینی اسرائیل به جنوب لبنان یا احتمال فروپاشی سازمانی حزبالله ممکن است بر محاسبات تهران و احتمال تغییر موضع ایران در قبال جنگ جاری تاثیرگذار باشد.
source