هفته سوم اسفند سال ۱۳۵۵، محمدرضا شاه و فرح پهلوی از عملیات ساخت نیروگاه بوشهر بازدید کردند، نیروگاهی که ساخت آن در سال ۱۳۵۴ و با مشارکت شرکت آلمانی «کرافتورک یونیون» آغاز شده بود و قرار بود که دو نیروگاه هر یک با توان تولید ۱۲۰۰ مگاوات ساعت برق، در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ به ایران تحویل دهد.
همان زمان روزنامه اطلاعات تیتر زد که نیروگاه بوشهر یکی از بزرگترین نیروگاههای جهان است.
یکسال بعد اما اشتیاق شاه به توسعه برنامه اتمی ایران چند برابر شد. او اعلام کرد که ایران باید نیروگاههای اتمی زیادی بسازد. دولت با آلمان توافق کرد که در ازای تحویل نفت و کسب اعتباری ۳۳ میلیارد تومانی، ۴ نیروگاه اتمی دیگر بسازد.
همچنین، مقرر شد که شرکت «تنکوپروم اکسپرت» متعلق به اتحاد جماهیر شوروی در نزدیکی اهواز نیروگاه رامین را با توان تولید ۱۲۶۰ مگاوات برق بسازد.
ایران همچنین قصد داشت، ۶ تا ۸ راکتور اتمی نیز از آمریکا خریداری کند.
۴۷-۸ سال پس از اون روزها، ظرفیت تولید برق نیروگاه اتمی بوشهر که با کمک روسیه تکمیل شده، هزار مگاوات ساعت است که معمولا هم با تمام توان فعالیت نمیکند و این عدد در کنار ظرفیت ۹۳هزار مگاواتی تولید برق ایران عدد خیلی کوچکی به شمار میرود.
البته مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران، هم اخیرا بازدیدی از نیروگاه اتمی بوشهر داشت و دستور ساخت فاز دوم و سوم این نیروگاه را صادر کرد.
ایران با گذشت نیم قرن از آغاز ساخت نیروگاههای برق اتمی نه تنها نتوانسته مشکل کمبود برقش را با توسعه این فناوری رفع کند بلکه افزون بر صرف هزینههای مستقیم و غیرمستقیم وارد دورهای طولانی از تنش سیاسی در عرصه بینالمللی شده است.
این روزها نگرانی غرب از توسعه غنیسازی اورانیوم با سطوح بالا که توجیه عیرنظامی خودش را از دست داده، ایران را با تهدید نظامی از سوی اسرائیل و آمریکا و فعال کردن مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپایی مواجه کرده است.
اما مردم ایران فارغ از مسايل سیاسی عادت داشتند که مراسم عروسیشان را شب عید برگزار کنند و دم نوروز «یارمبارک بادا» سر بدهند. مطابق نوشته روزنامه اطلاعات، در روزهای پایانی سال ۱۳۵۵، تالارهای بزرگ برگزاری مراسم عروسی تا شب عید رزرو شده بودند.
مطابق این گزارش، کمترین هزینه برگزاری جشن شب عروسی در تالارهای تهران ۲۰ هزار تومان بوده (معادل ۲۸۵۷ دلار آمریکا) و در مقابل، این هزینه برای تالار هتل هیلتون حداقل ۳۴ هزار تومان (۴۸۷۵ دلار) بوده است.
تالارها هم زیربار مراسم دارای کمتر از ۲۰۰ نفر مهمان نمیرفتند و میگفتند که آقای داماد در هر صورت باید ۱۰ هزارتومان پول میوه، شیرینی و شام از قرار باقلاپلو، زرشک پلو با تهجین و نوشابه غیرالکلی را که میشد به ازای هر نفر ۵۰ تومان، پرداخت میکرد. این رقم توسط هتل هیلتون ۱۷۰ تومان اعلام شده بود.
پذیرایی از مهمانها با نوشابه الکلی و موزیک و حق سرویس که به هزینه پذیرایی اضافه میشد، رقم میرسید به ۲۰ هزار تومان. البته اگر قرار بود خوانندههایی مثل هایده، مهستی و گوگوش به مراسم دعوت شوند، هزینه مراسم ۱۵ هزار تومانی بالا میرفت.
در چنین شرایطی، طی سال ۱۳۵۴، ۱۵۴ هزار ازدواج انجام شده بود که ۵۹ هزار مورد نسبت به سال ۱۳۵۳ پایین آمده بود. ۲۹ هزار و ۷۰۸ مورد از این ازدواجها در تهران ثبت شده بود. در تهران آقایان ۲۳ تا ۲۶ ساله و خانمهای ۱۶ تا ۱۷ ساله بیشترین شمار ازدواج کنندگان بودند. از آن طرف، ۳۵۶ زن و مرد بالای ۶۰ سال هم در تهران عروس و داماد شدند.
تعداد طلاقهای ثبت شده در ایران هم از ۲۰ هزار مورد در سال ۱۳۵۳ به ۱۷ هزار مورد در سال ۱۳۵۴ کاهش پیدا کرده بود.
اما مرکز آمار ایران اعلام کرده که سال گذشته ۲۰۲ هزار و ۱۸۳ مورد طلاق رخ داده که ۱۰ برابر سال ۱۳۵۳ بوده، در حالی که جمعیت ایران ۳ برابر هم نشده است. البته ازدواجها نسبت به سال ۱۳۵۴، حدود ۳ برابر شده و به ۴۸۱ هزار و ۳۹۵ مورد رسیده که واقعا با این هزینههای میلیاردی ازدواج و سبک لاکچری که به نوشته رسانهها مد شده، همت بالایی میخواهد و بعید است که پرداخت تسهیلات ازدواج توسط دولت و بانکها چندان گرهگشا باشد.
پس از ازدواج هم که معضل مسکن مطرح میشود. معضلی که در ایران قدمت طولانی دارد. اگر این روزها از آگهیهای تشویق خرید ملک در ترکیه سرسام گرفتید، ۴۸ سال پیش هم در روزنامهها آگهی فروش ملک در آمریکا و انگلیس چاپ میشد.
جالب این بوده که مثلا با ۱.۱ میلیون تومان میشده در مریلند آمریکا خانهای ویلایی با یک جریب زمین، ۶ تا اتاق خواب و ۵ تا حمام خرید. در لندن هم میشده با ۴۳ هزار و ۵۰۰ پوند یا ۵۲۲ هزار تومان آپارتمان لوکس و نوساز سه خوابه خرید. آن وقت در تهران آپارتمان ۱۴۰ متری آگهی میشده به قیمت ۹۲۰ هزار تومان.
گزارشگر روزنامه اطلاعات پرسیده بود که جوان مهندسی که ماهی ۸ هزار تومان حقوق میگیرد چند سال باید کار و پسانداز کند تا پس از گرفتن وامهای با بهره ۱۴ درصد بتواند خانهدار شود.
البته این روزها هم خبرهایی منتشر شده در مورد پنتهاوسهای میلیون دلاری در تهران که قیمت هر مترمربع آنها ۱ میلیارد تومان ارزشگذاری شده، آن هم با این وضع فشار پایین آب و چشمانداز خاکستری شهر به دلیل آلودگی هوا. اما فارغ از این نجومیها، ظاهرا متوسط قیمت مسکن در تهران به بالای ۱۰۰ میلیون تومان رسیده است.
با در نظر گرفتن دلار نزدیک به ۱۰۰ هزار تومان، خونه متری هزار دلار در مقایسه با پایتختهای اروپایی قیمت پایینی محسوب میشود.
ولی در مقایسه با قدرت خرید ایرانیها، خرید آپارتمان ۷۰ متری در تهران که به نوشته رسانهها بین ۱.۵ تا ۱۴.۵ میلیارد تومان قیمت پیدا کرده، بسیار دشوار شده و به همین دلیل ارزش نقدشوندگی ملک در ایران به شدت پایین آمده و رکود بازار مسکن را فرا گرفته است.
فارغ از مساله خرید، یک رسانه محلی گزارش داده که رهن آپارتمان ۵۰ متری در بندرعباس به نیم میلیارد تومان رسیده است.
بالاخره باید مشکلات را یک جوری برای لحظاتی هم که شده فراموش کرد. جشنهای سنتی یکی از این راههاست. این روزها هم که در آستانه فرارسیدن چهارشنبه سوری هستیم چه بهتر که با گفتن «غم برو، شادی بیا، محنت برو روزی بیا» بریم به استقبال آخرین چهارشنبه سال. با خواندن شعر « زردی من از تو ، سرخی تو از من» از روی بتههای شعلهور بپریم و بریم دنبال قاشقزنی و فالگوش بایستیم که «شاید عشق فالگوش ایستاده باشد»
اما همان ۴۷،۸ سال پیش هم پای مشکلات به چهارشنبه سوری هم رسیده بود.
نه این که رسانههای منتقد نوشته باشند، روزنامه رستاخیز، ارگان رسمی حزب رستاخیز در هفته سوم اسفند ۱۳۵۶ نوشته بود که گرانی به بتهها هم رحم نکرده و هر کیلوگرم بته شده ۸۰ تومان. حالا معلوم نیست از گرانی بته بوده یا چیز دیگه، شیرازیها با پریدن از روی چراغهای خوراکپزی سنت چهارشنبه سوری رو ادا کرده بودند.
تصور کنید، سردبیری که در سال ۱۳۵۵ تیتر «پرحادثهترین چهارشنبه سوری در تهران» را برای خبر قطع انگشتان ۱۲ نفر به دلیل انفجار ترقه، انتخاب کرده بود، اگر الان بازنشسته و زندانی نبود و مهاجرت هم نکرده بود، برای خبرهایی که این روزها رسانهها چاپ میکنند، چه تیتری میزد؟
هنوز چهارشنبه سوری نرسیده، چند نفر فوت شدهاند و دهها نفر مصدوم و مجروح شدهاند.
البته آن گونه که روزنامه اطلاعات در آخرین چهارشنبه سوری پیش از انقلاب تیتر زده، شمار مصدومان حوادث چهارشنبه سوری با سرعت زیادی نسبت به سال ۱۳۵۵ بالا رفته و به صدها نفر رسیده بود.
از همان زمان، رسانهها و کارشناسها نسبت به فروش مواد محترقه غیراستاندارد هشدار دادهاند ولی داستان همچنان ادامه دارد.
source